
موضوع:
*دلم یک حال خوب می خواهد..*
*#نوشته_خودم*
پنجره اتاقم رو باز کردم و دستامو تا هرجا که جا داشت به بیرون بردم
قطره های بارون آروم آروم روی دستام خونه میکردن و سرازیر می شدند...
هوای ابری و بارونی رو خیلی دوست دارم...
مخصوصا روزایی که هوا بارونی باشه و ماسوله باشم و از روی پله هاش پایین و بالا بپرم!
چشمامو بستم..
یادم افتاد به روزهای بارونی و ابری شمال..
چقدر حیف که امسال نمیتونم در کنارشون باشم
هرسال یک ماهی می شد که هوای بارونی رشت رو نفس می کشیدم
اما امسال حیف که هیچ عبور و مروری ممکن نیست و نمیتونم زیر بارون های گاه و بی گاه رشت و ماسوله برقصم...
آه عمیقی کشیدم و به صدای نم نم بارون بهاری گوش دادم
بارون هم انگار دلش غرق آرامش بود آروم آروم....
اما دل من طوفانی از دریا...
به بیرون نگاهی انداختم و سرم رو بالا کردم و زیر لب گفتم خدایا خودت میدونی!....
ازت میخـوام دل منــم مثــل این بارون نم نم آروم شه...
جوری آروم که دیگه مجبور نباشم ادای اون دختر شاد ها رو بازی کنم...
الان میفهمم دو رو دو رنگی یعنی چی
یعنی از درون داغون و از بیرون عالی عالی..
یعنی مجبوری روحیتو حفظ کنی...
ولی خدایا من به تو ایمان دارم میدونم که قراره به زودی زود حال دلم رو خوب کنی..
بارون تند تر شد اونقدر تند که مجبور شدم پنجره رو ببندم..
فکر کنم خدا گفت حواسش بهم هست
یا شاید اصلا آسمونم به حال من گریش گرفته بود
زیبا بود لایک... الانم اینجا بارونه ... دلت نخواد
1399/01/25 - 15:24ممنون عزیزم
1399/01/27 - 00:45