خسته م... از صبوری خسته م... از فریادهایی که در گلویم خفه ماند... از اشک هایی که قاه قاه خنده شد... و از حرف هایی که زنده به گور گشت در گورستان دلم آسان نیست در پس
خسته م...
از صبوری خسته م...
از فریادهایی که در گلویم خفه ماند...
از اشک هایی که قاه قاه خنده شد...
و از حرف هایی که زنده به گور گشت در گورستان دلم
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را،
در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی...
این روزها معنی را از زندگی حذف کرده ام...
برایم فرق نمی کند روزهایم را چگونه قربانی کنم...!
این روزها دلم اصرار دارد
فریاد بزند
اما
من جلوی دهانش را میگیرم!!!
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!
این روزها من...
خدای سکوت شده ام؛
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
ممنونم از شما....
بعضی ها دور از جون شما، دوست دارند فقط سر کار زندگی دیگران در بیارند. وقتی هم که فهمیدند. و کامل تخلیت میکنند. یه توری میرند و ازت فاصله میگیرند که اصلا انگار نه انگار...
_ گاهى دلت ميگيرد، اما نه از كسى، نه از چيزى،
تنها از خودت...
براى وقف كردن بيش از حدت براى
كسانى كه لايق "همه" ات نبودند،
كه در جواب بدى هايشان
تنها لبخند زدى كه مبادا اخم كوچكى از تو
دلشان را بلرزاند،
كه خوبى هايشان را آنقدر بزرگ كردى
كه به باور خوبى مطلق برسند،
كه هى نديده گرفتى و گذشتى...
و حالا وقتى با چشمى پر از سوال به آينه نگاه ميكنى،
تنها به يك جواب ميرسى:
"چيز زيادى از خودم باقى نمانده" ...
دقیقا قدر اعتماد به یه آدم اشتباه می ارزه
1400/03/18 - 21:19یوقت مدیر سایت محفل ناراحت نشن، ملکه شون اینجا اومده
1400/03/19 - 00:40