بار اول احساس میکنی که دیگه
#عاشق نمیشی ، یعنی حس عاشق شدن رو از دست میدی.
اگرچه بعد ها دوباره تجربش میکنی اما شدتش مثل
#دفعه ی اول نیست.
بار دوم چون سخت تر
#اعتماد کردی ، وقتی میره ،
#اعتمادت رو به آدمها از دست میدی!
تا جایی که حتی به
#انتخاب های خودت هم اعتماد نداری!...
بار سوم وقتی کسی میاد تو زندگیت،راحت پذیرای
#رابطه ی عاطفیِ جدیدنیستی و
#مقاومت میکنی.
فکر میکنی بی فایدست و روابط و
#اشتباهات_گذشته رو نباید تکرار کنی !
و بخاطر همین سخت
#احساساتی میشی!...
و چون قبلا
#کنار_گذاشته_شدی دلتنگی های کسی رو باور نمیکنی.
بعد از رفتن چندین آدم از زندگیت و اینکه هربار کسی#تکه ای از تو رو برای همیشه برده ، کمی دیر و برای چندمین بار
کسی میاد تو زندگیت که شاید خیلی#شبیه اون آدمی بوده که همیشه میخواستی!
اما بعد یک مدت که پای دلخوری هاش میشنی میگه :
[ تو بی تفاوتی ! بی اعتمادی! احساساتی نیستی!
هیچ وقت احساس نکردم که عاشقمی...]
و تو سعی داری که بهش بگی همه ی اینهارو ی زمانی همراه خودت داشتی !
اما این آدما بودن که همه رو ازت
#دزدیدن(:
اما ترجیح میدی به ناراحتی هاش دامن نزنی و
#سکوت کنی...
آخرین ادم با رفتنش از زندگیت این بار چیزی رو از تو میگیره که شاید دیگه نتونی به کسی بدی!
و اون توانایی فرصت دادن به آدم هاست.
اینطور میشه که بعضی ها زیبان اما
#تنهان!
تحصیلات عالیه دارن اما
#تنهان!
پولدارن اما
#تنهان!
مینویسن
#تنهان!
میسازن
#تنهان!...
• D O C H A R •