زنی در دوران حیات امام صادق (ع) بود که به هر آیین و مکتبی که می پیوست سریعا از همان راهی که آمده بود بر می گشت و همین باعث پریشانی وی شده بود . از آنجا که آوازه امام صادق (ع) را شنیده بود تصمیم گرفت تا امام را ملاقات کند و برای درد خود درمان بجوید پس به منزل امام مراجعه نمود . امام پس از شنیدن صحبتهای زن به او بطریای داد و گفت به خانه برو و دستور العمل را اجرا کن ، زن به خانه برگشت و در کمال تعجب دید که بطری با سه لایه شن قرمز ، سفید و سیاه کاملا پوشانده شده است دستور العمل چنین بود بطری را تکان بده و نتیجه را مشاهده کن ، پس از تکان دادن بطری شنها با هم مخلوط شدند و رنگ آنها به خاکستری تغییر یافت . در این مثال امام صادق (ع) با اینکار به این زن فهماندند که شما انسانی هستید با تمام نقاط ضعف و قدرت خودتان ، اگر می خواهید به آرامش دست یابید باید خود را بپذیرید و خودتان باشید اولین راه برای شناخت خود این است که ما تمامی برچسب های من هستمی را که با خود داریم کنار بگذاریم و با دیدی واقع گرایانه به خود بنگریم تمامی من هستم هایی که شخصیت ما را خرد و نابود می کنند از چهار جمله زیر ناشی می شوند:
۱ من چنین هستم
۲ همیشه اینطور بودهام
۳ دست خودم نیست
۴ طبیعتم این طور است
اونیکه میخواستی تو غبارا گم شد
مرغی شدو پشت حصارا گم شد
اسم تورو رو بال مرغا نوشت
رو کنده سبز درخت ها نوشت
یه روز که بارون میومد بهش گفت
یروز دیگه رو موج دریا نوشت
دریا با موجاش اونو از خودش روند
مرغ هوا گم شدو اونو گریوند
اونی که میخواستی تو غبارها گم شد
مرغی شدو پشت حصارا گم شد
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانیست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروختهام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش!
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش!
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش!
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد!
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش!
پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت
منت نکش از غیر و پر و بال خودت باش!
صد سال اگر زنده بمانی گذرانی
پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش!
انسانهای بالا
انسانهای بالا کارشون تولید حباب است .دارای کاریزما واعتماد به نفس بالا کاذب هستند.بی رحم وفقط به منافع خودشان اهمیت میدن.
کارشون مسخره کردن وقضاوت دیگران است درهرشرایطی.دارای تمرکز بالا وزرنگ تشریف دارن.وضعیت اجتماعی واقتصادی دگرگون میکنند.انسانهای بیشعور همرنگ این جماعت میشوند.خدایا عاقبت مارو بخیر کن.......
این جا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من! نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی تو را کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دلخوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟
قانون جذب کائنات، یک قانون طبیعی برای رسیدن به خواسته ها و آرزو ها است
کائنات با توجه به ارتعاشی که دریافت میکنند آن ناخواسته یا خواسته را وارد زندگیتان می کنند .
بااین تفکرمن هم تصمیم گرفتم برای زندگی اینده یکدخترخوب وافتاب ومهتاب ندیده قسمتم کنه
کائنات نشونه گرفتم خواستموطرفش با قدرت زیاد شلیک کردم
ینقدر قدرتش زیاد بودکه کائنات به حرف اومد گفت طلب باباتکه نداری یواش
فرداش منتظر بودم خبری بشه یکدفعه زنگ خونمون زدن
به خودم وکائنات بدوبیراه گفتم .من هم عصبانی شدم دررو بستم. رفتم دم در دیدم یک پیرزن بدون دندان میگه پسرم بیا لاو بترکونیم
بعدها وقتی که پیرزن همسایه با دندون مصنوعی دیدم فهمیدم میگفته پسرم لامپ خونمون ترکیده بیا عوض کن
خانم راندا برن که خالق قانون جذب است میگوید مهمترین و اساسی ترین نقش در قانون جذب نقش احساسات است. احساسات به شما نشان می دهد که در حال جذب چه چیزی هستید. اگر احساس بدی دارید نشانه این است که در حال جذب ناخواسته ها و چیزهایی که نمی خواهید هستید و از هدف و خواسته هایتان دور میشوید. اما اگر احساستان خوب باشد اصلاً نباید نگران چیزی باشید چون در حال جذب خواسته ها و نزدیک شدن به آرزوهایتان هستیدیکی از مهمترین عواملی که در قانون جذب عشق باعث می شود عشق بیشتری را جذب کنید این است که چقدر خودتان را دوست دارید یا اینکه چقدر شایسته هستید. هر چقدر بیشتر خودتان را دوست داشته باشید و شایستگیتان بیشتر باشد عشق بیشتری را جذب خواهید کرد.
«به کجا چنین شتابان؟»
گَوَن از نسیم پرسید
«دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
«همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم...»
«به کجا چنین شتابان؟»
«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم»
«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»
تو را زنانه میخواهم
تا درختان سبز شوند،
ابرهای پر باران به هم آیند،
باران فرو ریزد
تو را زنانه میخواهم
زیرا تمدن زنانه است
شعر زنانه است
ساقهی گندم،
شیشهی عطر،
حتی پاریس زنانه است
و بیروت – با تمامی زخمهایش – زنانه است
تو را سوگند به آنان که میخواهند شعر بسرایند
زن باش
تو را سوگند به آنان که میخواهند خدا را بشناسند
زن باش
Ahmad Saeedi - Moohat.mp3 · 8.2MB
چشمانت کارناوال آتش بازیست
چشمانت کارناوال آتش بازیست!
یک روز در هر سال
برای تماشایش می روم
و باقی روزهایم را
وقف خاموش کردن آتشی می کنم
که زیر پوستم شعله می کشد!
سلام اقا هاتف. خوبی
1399/03/31 - 02:43سلام .ممنونم .کم پیدایی
1399/03/31 - 02:45مسافرت بودم.
1399/03/31 - 02:47شب خوش
1399/03/31 - 02:52باشه شب خوش
1399/03/31 - 02:54