هر چه میبینی برون از دانه و دام تو نیست
فارغ از دام و بری از دانه میباید شدن
بابت پیمان شکن پیمانه نوش و غم مخور
زانکه شادی خوردهٔ پیمانه میباید شدن
دیده بینا خواهد اگر ...
***
از جملهٔ دردهای بی درمانم
وز جملهٔ سوز داغ بی پایانم
سوزندهتر آنست که چون مردم چشم
در چشم منی و دیدنت نتوانم
اینم از خونه اول ، نایس فان! ای آمده بامداد شوریده و مست پیداست... که باده دوش گیرا بوده است*** امروز خرابی و نه روز گشتست... مستک مستک بخانه اولیست نشست
خدا نکنه. انشاالله ک همه دردا درمون بشه. نشنویم دردی بی درمون باشه
1399/08/24 - 21:05گاهی درد خودش بهترین درمانه. همه اش از سیاهی چشم نگو. کمی هم از زمینه سفید چشم بگو که اگه نبود هر گز سیاهی خودنمایی نمی کرد.
1399/08/26 - 19:23جالب بود چشم
1399/08/26 - 19:41چشم گفتی اما از سفیدیش نه!
1399/08/30 - 21:08
1399/08/30 - 21:49