نمیدانم چه میخواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد!!! "
من زنم به همان اندازه از هوا سهم
میبرم که ریه های مرد،
درد آور است تا من آزاد نباشم تا او به گناه نیفتد،
فرم بدنم بیشتر از افکارم به چشم هایش می آیند
تاسف بار است که باید لباسهایم را به میزان ایمان او تنظیم کنم
گفتم که به قاضی ببرمت تا دل خویش
بستانم و ترسم که دل قاضی ببری