از حباب نفسم میفهمم
چیزی از من ته دریا مانده
مثل جا ماندنِ قلاب در آب؛
بدنم
در بدنت
جا مانده...!
از حباب نفسم میفهمم
چیزی از من ته دریا مانده
مثل جا ماندنِ قلاب در آب؛
بدنم
در بدنت
جا مانده...!
از حباب نفسم میفهمم
چیزی از من ته دریا مانده
مثل جا ماندنِ قلاب در آب؛
بدنم
در بدنت
جا مانده...!
از حباب نفسم میفهمم
چیزی از من ته دریا مانده
مثل جا ماندنِ قلاب در آب؛
بدنم
در بدنت
جا مانده...!
از حباب نفسم میفهمم
چیزی از من ته دریا مانده
مثل جا ماندنِ قلاب در آب؛
بدنم
در بدنت
جا مانده...!
از حباب نفسم میفهمم
چیزی از من ته دریا مانده
مثل جا ماندنِ قلاب در آب؛
بدنم
در بدنت
جا مانده...!