تو را بايد يواشڪی خواست
يواشڪی بغل گرفت
يواشڪی برايت شعر خواند
و يواشڪی به ديدارت آمد
تو را نبايد به جمع آدم ها برد
دوست داشتن هاي يواشڪی
دوام شان بيش تر است
من حالم بد هم باشه میخندم چون خیلیا با خندم اشڪشون در میاد
ڪیلومتــرها حرف دارم
امــا...
درسڪوت...
رڪــورد همــه راشڪستـــه ام
من به قلبـــم قــول دادم ڪه
تنهـــــــاے
تنهـــــا
خودم به پایش بســوزم ..
تو را بايد يواشڪی خواست
يواشڪی بغل گرفت
يواشڪی برايت شعر خواند
و يواشڪی به ديدارت آمد
تو را نبايد به جمع آدم ها برد
دوست داشتن هاي يواشڪی
دوام شان بيش تر است
تو را بايد يواشڪی خواست
يواشڪی بغل گرفت
يواشڪی برايت شعر خواند
و يواشڪی به ديدارت آمد
تو را نبايد به جمع آدم ها برد
دوست داشتن هاي يواشڪی
دوام شان بيش تر است
پریشان ڪرده شعـــــــرمـ را ، نڪَاه آخرتــ بر من
ز چشمان تو میڪَویمـ ، ردیفش اشڪ میآید..؟؟
وفاے اشڪ را نـازم
ڪه در شـب هاے تنهایـی ،
گشایـد بغض هایـی را
مادر ڪه میشوے تمام زندگیت میشود دعا و التماس و خواهش از خدا براے عاقبت بخیر شدنِ فرزندت...
مادر ڪه میشوے بهترین هدیه برایت میشود سلامتے جسم و روح بچهات
مادر ڪه میشوے غم و اندوه و شادیات هم، رنگ دیگرے میگیرد و همه اینها گره میخورد به حال فرزندت ..
مادر ڪه میشوے ڪوههاے تمام عالم بر سرت خراب میشود وقتے به اندازه نیش سوزنے در پاے فرزندت میرود …
مادر ڪه میشوے خوابت هم با خواب فرزندت تنظیم میشود، انگار نه انگار ڪه تا دیروز خوابت از خواب زمستانے خرسها هم سنگینتر بود
مادر ڪه میشوے ذوق زدهترین انسان دنیا میشوے با هر ڪار عادے فرزندت
پیش دل هرچہ شڪستم دل ؛
ولی راضی نشد
دردهایم ڪوه شد؛ ویرانہ آبادے نشد
هیچ دستی
با نوازش مرهم اشڪم نبود؛
بردے از یادم
ولی یادت فــراموشم نشد..!!!!
بـ سلامـــتے عکساش■
بـ سلامـــتے حرفـاش✉️
بـ سلامـــتے شمــارش✍️
بـ سلامــتے نبـــودش✖️
بـ سلامــتے رفتــنش⇦⇦
من تـو را با خـود...
به هر ڪجای دنیایـم برده ام ...
ببین تو مـرا به ڪجاها ڪشانده اۍ!!
من تـورا به خیالـم...
به خوابـم ...
به شعـر و رویایم بـرده ام ..
من تــورا..
بر لبخنـدم ...
براشڪم ...
بر شوق هر لحظه ام نشانده ام ...
من تورا شریڪ بستـر بڪرم ڪرده ام ...
من تـورا بـا ساز باور احساسم نواخته ام ..
تـو چی ؟!...
ببین مـرا به ڪجاها ڪشانده اۍ!!...