سوالاتی که حرص آدمو درمیاره
1- از حموم اومدی حوله دورته ، میپرسن : حموم بودی ؟
نه حوله پیچیدم دورم برم مکه لبیک بگم
2- صبح از خواب بیدار شدی ، میپرسن : بیدار شدی ؟!
نه مشکل روحی دارم توخواب راه میرم
3-دارم تاریخ انقضای روی تن ماهی رونگاه میکنم ، فروشنده میگه : داری تاریخ انقضاشو میبینی ؟!
گفتم نه میخوام ببینم تولد ماهیه کیه واسش اکواریوم بخرم
.
4-یارو معتاده کنارخیابون نشسته کله اش چسبیده کف اسفالت ، دوستم میگه معتاده ؟!
میگم نه ژیمناستیک کاره داره انعطاف بدنیشو به رخ ملت میکشه...
5-به دوستم میگم تب کردم... ! میگه : مریض شدی ؟!!!
میگم نه دمای بدنمو بردم بالا ببینم فَنش کارمیکنه یا نه
6- صف نونوایی بودم یارو اومد، گفت: ببخشید صفه؟ منم گفتم: نه دیوار دفاعی بستیم شاطر میخواد کاشته بزنه
7- رفتم داروخانه عصا بگیرم
میگه عصا برای راه رفتن میخوای ؟
گفتم نه ،
حضرت موسی کلاسای تبدیل اژدها گذاشته دارم میرم سرکلاس...
8- امروز ۵۰ متر دنبال تاکسی دویدم
بعد راننده نگه داشت گفت میخوای سوار بشی ؟؟
گفتم نه داداش فقط میخواستم که سفر خوشی رو برات آرزو کنم
۹- بچه تازه به دنیا اومده، ازبیمارستان اوردیم خونه خوابیده
فامیلمون اومده میگه اخیییی خوابه؟؟
میگم نه زدیمش تو شارژ، دکتر گفته ۷، ۸ ساعت اول خوب بذارین شارژ بشه
تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
2 ساعت و 34 دقیقه قبلروبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
حال اگرچه هيچ نذری عهدهدارِ وصل نيست
يك زمان پيشآمدی بودم كه امكان داشتم
ماجراهايی كه با من زير باران داشتی
شعر اگر میشد قريب پنج ديوان داشتم
بعد تو بيش از همه فكرم به اين مشغول بود
من چه چيزی كمتر از آن نارفيقان داشتم
ساده از "من بی تو میميرم" گذشتی خوبِ من
من به اين يک جملهی خود سخت ايمان داشتم
لحظهی تشييع من از دور بويت میرسيد
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم
#كاظم_بهمنی
ن ی چند تا آوردم بوش بهت بخوره
1 ساعت و 54 دقیقه قبلخیلی نامردی به خدا ... اون دنیا هم دست ازسرم برنمیداری
1 ساعت و 54 دقیقه قبلبهم قول بده بعد مردن من به عمت بگی به زندگیش ادامه بده ...زندگی جریان داره
1 ساعت و 53 دقیقه قبلبده ب فکرتم ..باش بهش میگم حتما خیالت راحت
1 ساعت و 50 دقیقه قبلپیشش بمون نزار زیاد غصه ی منو بخوره...
1 ساعت و 48 دقیقه قبل