رابطه ها .....
زمانی زیبا می شوند که....
برای یاد کردن....
هیچ دلیلی به جز دل تنگی نباشد....
@hosseinhaerian
اولین حرفم به تو این بود. « برای هر تولد، یه مرگ تعریف شده »
یادت میاد چشمات رو درشت کردی و گفتی از مرگ نگو. مگه چند سالته. نمیدونستی من دارم از تولد حرف میزنم. چون تو تولد من بودی.بازگشت به زندگی بعد از یه مرگ طولانی. فراموش کردن خاک. دور انداختن کفن. پوشیدن لباس نو. شنیدن ضربان قلب.
یادت میاد دستت رو گرفتم و گذاشتم رو قلبم. گفتی چه خبره؟ چرا انقدر تند میزنه؟ گفتم تو اونجایی. از خودت بپرس. خندیدی و گفتی خونهی خودمه. دوست دارم بالا و پایین بپرم. حرف حق جواب نداشت. بلند شدی. قلبت رو گذاشتی روی گوشم. محکم فشار دادی. گفتم بهبه چه صدایی... گفتی آدم خوب نیست از صدای خودش تعریف کنه.
یادت میاد سرت رو گذاشته بودی رو شونهم... من داشتم یه قصه تعریف میکردم. رسیده بود به اونجایی که مرد میگفت «من خوشبخت نیستم ، چون چهل سال زندگی کردم و معشوقهم رو نبوسیدم» رفته بودی تو قصه... اشک و ریمل ، مهمون لباس سفیدم شده بود. گفتم برای امروز کافیه. ادامهش باشه برای بعد... گفتی جان من قصه رو خوب تموم کن. اگه خوب تموم بشه، جایزه داری. من عاشق جایزههات بودم. پس معشوقهی مُرده رو از زیر خاک بیرون آوردم، حموم بردم، آرایش کردم و مرد رو فرستادم سراغش... گفتم بهدرک یه قصه منطق نداشته باشه. جایزه مهمتر بود.
بعد خندیدی و خندیدی و خندیدی...
یادت میاد گفتی چشمات رو ببند. با چشم بسته میدیدمت. چون من سلول به سلول تو رو حفظ بودم. کنارم دراز کشیدی. دستت رو انداختی دور گردنم. بوی بهشت میاومد. در گوشم گفتی « دیگه وقتشه خوشبخت بشیم »
بعد بوسیدمت. یه بار. دو بار. شاید هزار بار. انگار تو قلبمون یه بچه سوار چرخوفلک شده بود. مدام تکرار میکرد دوباره، دوباره،دوباره... آره درسته.هزار بار فایده نداره. بوسیدمت. با همون لبهایی که قبل از تو سالها فقط برای حرف زدن بود.
جادهی تنت رو قدم زدم. با هر قدم خس
@hosseinhaerian
یه جای زندگی دلت برای کثیفترین و مزخرفترین آدم زندگیت تنگ میشه. شاید این حس فقط برای چند لحظه به سراغت بیاد.
این لحظه اوج نابودی یک انسانه. دلتنگی برای اشتباه... دلتنگی برای زجر کشیدن... دلتنگی برای روزهای بد...
خواستم بگم تو مقصر نیستی رفیق...
من
از میان واژههای زلال
« دوستی » را برگزیدهام،
آن جا که
برف های تنهایی
آب می شوند
در صدای تابستانی یک دوست…
انقدر سرگرم دوست داشتن زندگیت باش که وقتى براى نفرت، حسرت و ترس نداشته باشى
وقتی مرگ بزرگترین خطر است،
به زندگی امید میبندیم؛
اما زمانی که میآموزیم خطری را که حتی بزرگتر از این است بشناسیم،
امیدمان به مرگ است.
وقتی خطر به حدی بزرگ است که به مرگ امید میبندیم،
آنگاه نومیدی عبارت است از اینکه امیدی نداریم حتی به اینکه بتوانیم بمیریم.
کییر کگور
همه بخاطر نفعشون سمتت هستن همه میگم یعنی همه
باز کن پنجره ها راکه نسیم؛
روز میلاد اقاقیها را جشن میگیرد
و تابستان
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است❤ @ejoosta5662
رضا جانم تولدتو بهت تبریک میگم و انشاله
بهترینا برات رقم بخوره عزیزم❤
همیشه خودت را نقد بدون...
تا دیگران تو را به نسیه نفروشند...
سعی کن استاد تغییر باشی ...
نه قربانی تقدیر....
در زندگی به کسی اطمینان کن...
که به او ایمان داری نه احساس...
هرگز به خاطر مردم تغییر نکن....
این جماعت هر روز تو را جور دیگری می خواهند...
شهری که همه در ان می لنگند...
به کسی که راست راه می رود می خندند...
یاد بگیر تنها کسی که لبخند تو را می خواهد عکاس است...
که او هم پولش را می گیرد...
به چیزی که دل ندارد دل نبند...
هرگز تمامت را برای کسی رو نکن...
دوس داشتنیتر از تو تو دنیا پیدا نکردم
1401/05/12 - 23:32
تو تکثیرسلولهای بنیادی حیات منی ، تمام 
1401/05/13 - 00:57واووووو
1401/05/13 - 00:58اوووو
1401/05/13 - 01:08عشقتون ابدی
1401/05/14 - 18:40