لبانت به ظرافت شعر
شهوانيترين بوسهها را
به شرمي چنان مبدل مي كند
كه جاندار غارنشين از آن سود ميجويد
تا به صورت انسان درآيد
و گونههايت با دو شيار مورب
كه غرور تو را هدايت ميكنند
و سرنوشت مرا
كه شب را تحمل كردهام
بي آنكه به انتظار صبح
مسلح بوده باشم
ولی ما فقط میخواستیم خوش بگذرونیم، حواسمون نبود داریم خاطره میسازیم...
اگر گوگل کنید کوتاه ترین داستان جهان براتون داستانی ۶کلمه ای از همینگوی و میاره:
"For sale: baby shoes, never worn
برای فروش: کفش بچه، هرگز پوشیده نشده
و یا این داستان ۶ کلمه ای از آلیستر دنیل:
هیچ حواسم نبود،
دو فنجان ریختم...
در حالی که نیما یوشیج با ۵ کلمه به زیبا ترین شکل تونسته رکورد و بشکنه
"دیدمش
گفتم منم
نشناخت او..."
هزار سال است که دوستت میدارم...
میدانم که ما پیشتر،
یکدیگر را دیدار کردهایم،
به روزگاران،
در میان افسانهای راستین.
و ما دو چهره،
یکدیگر را در آغوش فشردیم،
بر گسترهی آبهای ابدی.
در گذر روزگاران
در میان آینههای ازلی
و مرموز عشق
من همواره از تو سرشارم،
در خلوت قرنهای پیاپی....
دلت ک گرفته باشه باصدای ترانه ک هیچ
باصدای دست فروش دوره گرد هم
گریه میکنی
گفتم:
به چه فکر میکنی؟
گفت:
دارم فکر میکنم پرندهای که پرید،
رفت که برود
یا رفت که برسد...؟
پ.ن: و این پرنده مقصدش آغوش توست...
بارون میبارید و دلم عجیب تنگ بود رفتم زیر بارون... اما دلم بیشتر هوای دستات کرد
1401/04/8 - 12:34یادم اومد گفته بودی بخاطرم حسود بارونی
برات نوشتم و تو جواب دادی ... بارون دلیلی شد واسه شروع دوباره داشتنت
و حالا دیوانه وارتر از قبل بارون و زمستون دوست دارم...

1401/04/8 - 13:23حواسم بهت هست فرید

1401/04/8 - 13:25خوش باشید
فلن
منم حواسم به تو سما
1401/04/8 - 19:03لایکی یاسی جونم ..
10 ساعت قبللایک به وجود مهربونت کتی جونم
10 ساعت قبل