ﯾﺎﺭﻭ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﭼﻨﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ،
ﯾﮑﯽ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﭼﻨﺎﺭ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﻣﯿﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮﺕ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ
ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻻﻍ، ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﭼﻨﺎﺭﻩ، ﺗﻮﺕ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ
ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮﺕ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﻤﻪ،
ﺍﻻﻏﻢ ﺧﻮﺩﺗﯽ .
من که بَلد نیستم ،
شما که سَوادش را دارید بگویید ..
شما که قانونِ اساسی بلدید ..
شمایی که فقه و حُقوق خواندید ..
بگویید ببینم ،
در هیچ کُجای کتابهایتان ،
حَرفی از شلّاق برای آنکه عاشقش را
جان به سَر میکند ،
نیامده ..؟
مرد بودم کاش
سربازی که در جنگ های صلیبی
با تو اسیر شده باشد
ترانه هایی را که به یاد چشم های زنی می خواندی گوش می دادم
و هر وقت دلم می گرفت
دستی که پتو را از صورتم کنار می زد
هركی الان داره با مخاطب خا3ش چت ميكنه بگه....!!!!!!!!!!!!!!!
تا فحشش بدم
والا!!!!!!!!!!!
من اينجا دارم پست ميزارم ملت دارن لاو ميتركونن
ايشاالله فیلترشکنتون قطع بشه
جفر رفت حج.
وقتی از حج برگشت رفت سراغ بقالی محلشون.
به مغازه دار گفت دفترهای قرض رو در بیار.
صاحب مغازه خیلی خوشحال شد و با خودش گفت:
خیلی خوبه،اومده قرضشو ادا کنه و پولمو بهم بده.
وقتی دفتر رو در آورد،جفر به صاحب مغازه گفت اسم من رو توی دفتر پیدا کن.
صاحب مغازه گفت؛
بله! این هم اسم مبارک شماست
جفر گفت؛ آفرین!
حالا جلو اسمم یه حاجی اضاف کن!
پشت هم شعر نوشتم که بخوانی، خواندی؟
بغض کردم که ببینی و بمانی، ماندی؟
.
آرزو داشتم این بار... به تو تکیه کنم
پیشِ من باشی و بر شانه ی تو گریه کنم
.
پیش من باشی و جز تو، به جهنم برود
اصلا از حافظه ام عالم و آدم برود
.
آمدم از نفَست کام بگیرم اما...
لحظه ای با لبت آرام بگیرم اما...
.
جای اسمت به سه تا نقطه رسیدم ای وای
در جهانم اثری از تو ندیدم ، ای وای
پدر از دست رفته ام! به تو فکر میکنم و آرام میشوم. دلم میخواهد برایت
بنویسم، بدهم فرشتهها تا برایت بیاورند. مینویسم و میآیم سر آرامگاهت
میخوانم. تو کجایی؟ آیا در آرامگاه هستی؟ یا در این قاب عکس که هرگاه دلم
برایت تنگ میشود؛ آن را غرق بوسه می کنم. دوست دارم برای تو بنویسم و با تو
حرف بزنم تا شاید دلتنگیام کم شود اما پدر از دست رفتهام، تو را به جان
مادر با من حرف بزن.
صدای تو را میخواهم تا آرام شوم. میخواهم از من چیزی بخواهی تا بگویم:
چشم! میخواهم سراغم را بگیری. اما نمی گیری. باورم نمی شود که دیگر نتوانم
صدای تو را بشنوم. هر وقت پیرمردهای تسبیح به دست را میبینم، یاد تو
میافتم، می گرداندی و میگردانی. میگفتم: بابا! تسبیحت را به من بده تا
ذکر بگویم. میگفتی: تو با انگشتهایت ذکر بگو. دستانت را به من بده،
میخواهم با انگشتهای تو ذکر بگویم.
گاهی هراسناک از جا برمیخیزم و بهانهات را میگیرم. به اتاق خالی تو
میروم. روی کتابهایت خاک نشسته است و من به اندازه هر ذره گرد و غبار
هزار هزار بار غصه میخورم. دلم میخواهد اینجا بودی و
یک شب برای خدا
دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد. خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت ای جوان، سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید به تو بدهم، مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی.دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند.
روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و 150 دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است.احمد رو به دزد کرد و گفت دینارها را بردار و برو، این پاداش یک شبی است که در
دیدمت انگار چیزی بر دلم تأثیر کرد
با نگاه ساده ات دنیای من تغییر کرد
دیدمت با لحن آرامی صدایم کردی و
این#دلمغرور در لحن صدایت گیر کرد
غرق آرامش مرا خواندی و گفتی میشود
با سوالم ذهنتان را هم کمی درگیر کرد؟
میشود با من بمانی! ساده… میخواهم تو را
جمله ای ساده دلم را بردو در زنجیر کرد
اندکی با شوق، بی وقفه#نگاهتکردمو
در دلم گفتم که#چشمانتدلم را پیر کرد!
رفتی و از دور میدیدم پر از دلشوره ای
تو نفهمیدی که#عشقتدر دلم تکثیر کرد
تیر آخر را زدی وقتی که گفتی عاشقم
عاشقت بودن مرا از هر#تجردسیر کرد
#محمدرضا_خوشنواز
#خاصترین

1401/03/4 - 14:49عالی عشق جااانم

1401/03/4 - 22:10فدای تويی که اگر تو همه دنیا
واست جا نباشه !
تو قلب من ، اندازه تموم دنیا
واست جا هست..♥️
" دلبرم ...♡ "
1401/03/5 - 00:28اگِه قَشَنگیهایِ ❪دُنیا❫ روناٰمبِبَرید
هَمراهبا "مِثال"...
بایَدبِگَمکِهتَمومِقَشنگیهاٰیِدُنیاٰخُلاصهِ
میشهِتــٌو "دوکلَمه"
وَ فَقَط هَم تَنها مِثالِش ❪تُو∞❫
میتونهِ باشه♥️
تُوآیهِیِدوستَتدارَمخواندی
1401/03/5 - 10:28مَنایمانآوَردَم
کِه"عِــــشق"
مُعجزهایستکِه
ازلَبهایِتُونازِلمیشَوَد..❤️
♥️♥️
1401/03/5 - 14:04