بسیارکلنجاررفت
بامرغابیهاوبعدبامیخدر....
هرکداممیپرسیدند:چرا!؟
آرام...
درگوشیمیگفت↓:
دلتنـــگ فاطمـــهام...
#میرویبافرقخونینپیشبازویکبود...
پل قدیمی و معروف "قاری" در شهر تبریز که در دوران سلجوقیان با پول سفر حج یک پیرزن روی مهران رود ساخته شده است.
در ترکی کورپو به معنی پل و قاری به معنی پیرزن است
قاری کورپوسو ( پل پیرزن )
تصویر کنونی این اثر تاریخی
دوست داشتنی باش !!
گاهی وقتا یک دوست یا یک خواهر هم می تونه اینقدر شیرین و دوست داشتنی باشه
که آدم ناخودآگاه و بقول امروزی ها یهویی
از ته دل بخواد ببوسدش.
خوشحالم اینجوری هستی.
31 فروردین سالروز کشتار مردم سولودوز در آذربایجان غربی توسط حزب دمکرات
بعداز پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 تروریست های کردی پادگان مهاباد را خلع سلاح نمودند.
پس از سازماندهی گروهگهای تروریستی شهرهای اطراف و کشور عراق ، با لشکری کاملا مسلح از کردهای فریب خورده که تعدادشان بیش از بیست هزار تن عنوان شده به شهر سولدوز (نقده) حمله کردند و حتی به زنان و کودکان هم رحم نکردند
مردم ترک بی دفاع ولی غیرتمند و جسور نقده بجای فرار و تسلیم
شهر به لشکر یاغیان، با معدود اسلحه هایی که در اختیار داشتند از خود و
خانواده و ناموس شخصی و ملی شان و وطن خود دفاع می کردند.
حجت الاسلام حسنی پس از دادن یک اطلاعیه رادیویی و دعوت از
مردم جهت دفع فتنه تروریستها، به همراه نیروهای مردمی وارد نقده میشوند و پس
از ۴ روز جنگ خونین و کشته شدن تعداد زیادی از مردم و نیز متجاوزین، کورد
های تروریست فراری شدند .
در خصوص جنایات اسفناک تروریستها در آن یک هفته حجت الاسلام
حسنی میگوید: فردای آنروز ظهر بود که من از دو خانه دیدن کردم که در یکی از
آنها یازده نفر را سر بریده بودند و سر دخترک ۳ ساله ایی را بریده بودند و با سه سیخ به سینه
مادر ۲۳ ساله اش چسبانده بودند. پیرمرد و پیرزن هم بین آنها بود. ۲۲ نفر
دیگر را هم در جایی دیگر با طناب اعدام کرده بودند. در خانه ایی دیگر جوانی
را با تبر قطعه قطعه کرده بودند. عاملین این جنایتها کسانی بودند که
ادعای دموکرات بودن داشتند.
دوستان عزیز و رفقای نازنینم
ماه شعبان المعظم هست
از مناجات های این ایام غافل نباشیم
چے میتونـــــہ ⁉️
????????
مثلــــــــــِ این جُملہ خوشحــــــــــــــالت کنه؟!؟
معلمتون یه کار براش پیش اومد این زنگ معلم ندارین
ولے من عاشِقــــــــــِ جمله ی بعدیشَمـــــ????
بی سر و صدا درستونو بخونین
بــــــــــُرو بابا دلت خــــــــــوشه
عاقبت بند سفر پایم بست...
می روم ، خنده به لب ، خونین دل...
می روم از دل من دست بدار...
ای امید عبث بی حاصل..
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بیقرار من باشی
چراغ دیده شب زنده دار من گردی
انیس خاطر امیدوار من باشی
چو خسروان ملاحت به بندگان نازند
تو در میانه خداوندگار من باشی
از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او
اگر کنم گلهای غمگسار من باشی
در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی
شبی به کلبه احزان عاشقان آیی
دمی انیس دل سوکوار من باشی
شود غزاله خورشید صید لاغر من
گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی
سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفه من
اگ
عاقبت بند سفر پایم بست...
می روم ، خنده به لب ، خونین دل...
شما فقط از کرونا اسم و جک میخونین ایشون اینطوری میره بالا سر موارد مشکوک به کرونا، حق اعتراض هم نداره. اره ایشون یک پرستاره که با جون و دل کار میکنه...
زنده باد همه ی پزشکان و پرستاران سرزمینم♥
خارپشتی از یک مار تقاضا کرد که بگذار من نیز همخانهی تو باشم. مار تقاضای خارپشت را پذیرفت و او را به لانهی تنگ و کوچک خویش راه داد. چون لانهی مار تنگ بود، خارهای تیز خارپشت هر دم به بدن نرم مار فرو میرفت و او را مجروح میساخت، اما مار از سر نجابت دم بر نمیآورد. سرانجام مار گفت: «نگاه کن ببین چگونه مجروح و خونین شدهام. میتوانی لانهی من را ترک کنی؟!» خارپشت گفت: «من مشکلی ندارم، اگر تو ناراحتی میتوانی لانهی دیگری برای خود بیابی!»
عادتها نیز ابتدا به صورت مهمان وارد میشوند، اما دیری نمیگذرد که خود را صاحبخانه میکنند و کنترل انسان را در دست میگیرند...
گفتم از من مطلب دیده ی گریان تر از این/دل خونین تر و مجنون تر و ویران تر از این
گفت گرچه دلت خانه به دوش است ولی/دوست دارم که شود بی سر و سامان تر از این...
بیشتر مردان نمیدانند که حرف زدن و درد دل کردن برای بالا بردن سطوح اکسی توسین، در مقابله با استرس، به زن کمک میکند
بدون درک این کشش زیستی، مرد به اشتباه گمان میکند که زن از او راه حل میخواهد. پس حرف زن را قطع میکند تا راه حل هایش را بگوید. مرد این کار را میکند چون حل کردن مساله یکی از روش های او برای بهبود حال خودش به هنگام فشارها و ناراحتی هاست. او میپندارد که این کار به زن کمک میکند.
حل مساله سطوح تستوسترون مرد را بالا می برد ولی چندان تاثیری بر اکسی توسین زن ندارد.
تو ای ترانه ی آغازم
ای الهه ی پایانم
بیا و تو لیلای من باش
من که دیوانه و مجنون توام
تو ای نازنین یارم
ای رفته برای همیشه از برم
تا به کی از تو بخوانم
از دل خونین بسرایم
و تو حتی دمی درنگ نیابی
بر شعر نابم
ای الهه نازم
ای رویای خواب پریشانم
تا به کی از تو بخوانم
لحظه ای درنگ ز تو خواهم.