من دلم گرفته
هر چه می روم چرا نمیرسم؟
ردپای دوست
کوچه باغ عشق
سایه بان زندگی کجاست؟!...
من خدایی دارم
من خدایی دارم، که در این نزدیکیست…
نه در آن بالاها!
وقتى ارزشها عوض شوند،
عوضى ها با ارزش میشوند
دردنیایى که مردها نان را از نامرد
گدایى میکنند،نان روسپى ها حلال تر است. چراکه آنان خود فروشند نه مملکت فروش
#گاندی
اینجام که کفتر هوا میکنن از شدت بیکاری
فکر میکنید آدم از چه میمیرد؟
از گرسنگی؟ از سیگار؟ از غصه؟
نه! آدم از بیامیدی میمیرد...
از اینکه هر روز صبح چشمهایش را باز کند و نداند چرا.
کاش "قلبم" درد
"تنهایی" نداشت
"چهره ام"
هرگز"پریشانی" نداشت
کاش "میشد" راه "سرد
"عشق" را "
بی خطر پیمود و"قربانی" نداشت
من عشق به تودادم وعمرے تو به مݩ درد
این عشق چرااین همه بی رحم ترت ڪرد
یک فنجان قهوه مهمانِ من باش آغشته به سمِ عشق درد ندارد! فقط چشمانت را که باز کنی کسی شبیه مرا دوست خواهی داشت
هیس
تا جایی که به یاد دارم...
جمعه ای نبود که نوشته شود:
"عجب جمعه ای"
همیشه جمعه ها با درد گذشت!
بد گذشت...
یاجمعه هایی بودند که...
هیچــوقت نگذشت!
هیچــوقت...
هزار تا حرف قشنگ بلدم بزنم که دست یه نفرو از باتلاق بگیره بکشه بیرون اما خودم تو همون باتلاق در حال غرق شدنم
هزار راه بلدم که حال کسی رو خوب کنه اما حال خودم انگار سر جاش نیست
انگار تو هر جمعی میتونم با همه بجوشم اما تنهای تنهای تنها باشم
انگار غریق نجاتیام که تو دریا غرق میشه
اینا ترسناکه
مشکل من دنیا و اتفاقات مزخرفش نیستن،مشکل من خودمم که زورم به خودم نمیرسه
اعتمادی که از خودم به بقیه نشون دادم،خودم به خودم ندارم
انگار همه جوابا رو بلدم اما همه رو غلط مینویسم
انگار که آدرس درست رو میدونم اما از کوچه اشتباه میرم
به بن بست میرم
میرم که ته خیابون گریه م بگیره،شاکی باشم
انگار همه چشمهها برای خودم خشکیده و راهی برای رفع این تشنگی نمیشناسم
انگار اتفاق خوبی میتونم باشم،اما نه برای خودم،نه برای زندگی خودم
VID_20220423_215815_583.mp4 · 10.5MB
گرچه در ظاهر خود چهرهی خندان دارم
مثل موهای تو اوضاع پریشان دارم
کعبه ارزانی شیخ و عرب و اهل ریا
من به اعجاز نفسهای تو ایمان دارم
جنگلی سوخته در دشت غمم! اما باز
چشم امید به همیاری باران دارم
شیخ اگر امر به تحریم نگاهت کردهست
شاعر عشقم و علیّت و برهان دارم
عشق ، رنج است و صبوری و غم دلتنگی
عاشقم ! درد از ایندست فراوان