یک قطره آب بود و با دریا شد
یک ذره خاک و با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
سیل خونآلود اشکم بیخبرگیرد تو را خون مردم، آخر ای بیدادگر، گیرد تو را
ای شکرلب، آب چشمم نیک دریابد تو را وی قصبپوش آتش دل زود درگیرد تو را
شبیه پدرم شدهام؛
عصبانی
کمحرف
بیپول
مستاجر
کاش شبیه پدربزرگم میشدم،
مرحوم
مغفور
شادروان
جنتمکان
گفتم:
به چه فکر میکنی؟
گفت:
دارم فکر میکنم پرندهای که پرید،
رفت که برود
یا رفت که برسد...؟
پ.ن: و این پرنده مقصدش آغوش توست...
کتی جون تولدت مبارک به آرزوهای قشنگت برسی
95 ممنونم که رضا با هندونه های دزدیش رو تحمل می کنید.خخخخخ
تغذيهت، فقط غذایی که میخوری نیست!
تغذیهت چیزایی هستن که تماشا می کنی، چیزایی که میخونی،
آدمایی که دنبال می کنی و کسایی که باهاشون وقت می گذرونی...
پس اگه هدفت اینه که یه ذهن شادتر و سالم تر داشته باشی، باید با حذف کردن تموم هله هوله ها شروع کنی.
مثل ساحل آرام باش…
خواهی دید که دیگران مثل دریا بی قرارت می شوند…
کسی که امید دارد
فقیر نیست
همیشه چیزی دارد
یادم رفت از آخرین کشتی بگویم
آخرین کشتی
حتی اگر هم نیاید
نمیگذارد که نام دریا و مسافرت از یاد برود..
من ساحل دل مرده، تو دریای خروشان
در چشم تو اين فاصلهها چيز بدی نيست
هر شب به تو تابيدم و احساس نکردی
افسوس که دریای دلت، جزر و مدی نيست
سیلی خور امواج، ولی ترس نبودت
میگفت که توفان صدايش ابدی نيست
هرچند که بيزارم از اين عشق و تصاحب
اين نفرت از آن سیلی آخر که زدی نيست
رفتم که بفهمی اگر اين ترس نباشد
دل کندن و دل سنگ شدن