ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست
هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را بکس
همه یک دلانند یزدان شناس
به نیکی ندارند از بد هراس
چنین گفت موبد که مرد بنام
به از زنده دشمن بر او شاد کام
اگر کشت خواهد تو را روزگار
چه نیکو تر از مرگ در کار زار
همه روی یکسر بجنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
شعر : هوشنگ ابتحاج "سایه" . با صدای محمد رضا شجریان ..
یک نمونه فوق العاده ی دیگر از همکاری این دو بزرگوار که در تایید انقلاب ۵۷ بود ...
در حالیکه هردو چوب ان را خوردند .
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم، آه..
یادمه وقتی بچه بودم تمام اخبار شده بود برخورد قریب الوقوع شهاب سنگ بزرگ به زمین ! میگفتن زمین نابود میشه!
اون شب از ترس گریه نمیکردم چون اصلا احساس ترس نداشتم! دست از همه فکر و خیالات کشیدم و برای آخرین ساعات خودمو دست لحظات سپردم چون کاری نمیشد کرد! برای اولین بار چنین احساسی رو تجربه میکردم .
گذشت و روز بعد شهاب سنگ بسلامت از کنار زمین عبود کرد اما من هنوز دنبال اون حس میگردم
کاش اخبار هر روز فقط یه خبرِ بدِ بزرگ داشت . خبری که ما رو به لحظات واقعی زندگی برگردونه…
شاید بهترین لحظات ما ساعاتی قبل از نیستی و نابودی باشه