اگر دوستش داريد به زبان بياوريد! پانتوميم كه بازى نميكنيد، از ترس باختن با اشاره ميخواهيد بفهمانيد واقعاً دوستش داريد و به زبان نمى آوريد، يكى از راه ميرسد كه بى هيچ عشقى تكه كلامش "دوستت دارم" است. مى آيد، مى گويد، مى برد دلش را و شما ميمانيد و "دوستت دارم" هايى كه در عطر پيراهنش جا مانده است...
سلام...خیلی وقته که اینجانیستم
خیلی مشکل پیش اومد برام
حالم اصلا خوب نبود
مریض شدم
دوبار خودکشی کردم
ناامید شدم
به در بسته میخوردم
خسته شدم
اما با وجود همه ی اینا محکوم بودم به زندگی
زندگی بدترین اجبار بود
سخت ترین شکنجه برای منی ک فراری بودم ازش
خیلی چیزا رو یادم نمیره
دردایی ک کشیدم
اشکایی ک ریختم
دلبسته ی کسی بودم که بودنش هر لحظه عذاب بود و نبودنش
دردناکتر از عذاب
اما زمان کاری کرد که آرامش فقط مختص زمانی شد که پیشم بود
خنده های از ته دلم واسه ی اون بود
حالا
با همه ی این مشکلات
جمعه قراره واس نشون کردن بیان خونمون
ازتون میخام واسم دعا کنین
بعد این همه سختی یه ذره آرامش حقمه
مگه ن؟
همه هستی من آیه تاریکیست
که تو را تکرار کنان
به سحرگاه شگفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه تو را آه کشیدم، آه
من در این آیه تو را
به درخت و آب و آتش پیوند دادم
فروغ فرحزاد
ای که یار دل مایی تو بیا گاه بخند
حال ما خوش بشود با تو در این راه بخند
لحظه ای صبر کن و با دل من همهمه کن
یوسفم دزد زیاد است تو در چاه بخند
ای که روی تو به ایمان ببرد هر کافر
به تمسخر تو نگاهی کن و بر ماه بخند
پیش پایه تو همه عاشق و عارف داند
بهترین پند همین است که ناگاه بخند
شب شد و دیده نشد خنده ی تو نیست قبول
مانده ام منتظرت تا به سحرگاه بخند
غصه بسیار و غم دل چه فراوان بودش
رود این درد و غم و ناله و این آه بخند
همه خواهند ببینند ز تو گریه و اشک
نشوی دوست در این بادیه گمراه بخند
عمر خود را همه دادم که فقط ثانیه ای
برسی بر در دل لحظه ی کوتاه بخند
یار بیگانه نوازم، شرح عشق جانگدازم قصه ای از سوز و سازم، باتو می گویم امشب
تا که چشمِ جان گشودم، شمعِ پنهانِ وجودم شعله زد بر تار و پودم، آه جانسوزم امشب
تو
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست…؟
چه بگویم با تو ؟
دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ، ننگ که نیست
دیروز در سرزمین من خار کاشتی...
امروز پابرهنه به دیدارم نیا...
سیل خونآلود اشکم بیخبرگیرد تو را خون مردم، آخر ای بیدادگر، گیرد تو را
ای شکرلب، آب چشمم نیک دریابد تو را وی قصبپوش آتش دل زود درگیرد تو را
شمعیم و دلی مشعلهافروز و دگر هیچ شب تا به سحر گریهٔ جانسوز و دگر هیچ
افسانه بود معنی دیدار که دادند در پرده یکی وعدهٔ مرموز و دگر هیچ
نگین کجات سالمه تو اونو بگو ما دلمون خوش بشه.. روی جنتیو هم سفید کردی تو
1401/05/5 - 00:00منم دوستت دارم جونم مث خون تو رگهامون♥️♥️
1401/05/5 - 00:00فدات ♥️♥️
1401/05/5 - 00:01
از کم خوابیه سس مغز
1401/05/5 - 00:01شلغم از پیریه
1401/05/5 - 00:03