و درکنار تو صبحی است
که رنجِ شبان را
از یاد میبَرد
بگذار صبحم را به نام تو بیاغازم
تا پریشانیِ دوشینم
از یاد برده شود ...
روز، با کلماتِ روشن حرف میزند، عصر، با کلماتِ مبهم، شب سخن نمیگوید حکم میکند.
و درکنار تو صبحی است که رنجِ شبان را از یاد میبَرد
بگذار صبحم را به نام تو بیاغازمتا پریشانیِ دوشینم از یاد برده شود ...