
از دروازه ی سپیده
گاهی وسطِ این دلشورههایِ مدام یکی میآد
یکی که هیچکی مِثلِش نیست
یکی که آرومِ جونت میشه!
یکی که غزل میشه تویِ دفتر شعرهات
استعارهای میشه برای تعریف عشق
و تمومِ حسهای مُردهت با رنگِ چشماش
جونِ تازهای میگیره و به ناگه میشه تمامِ تو!
گاهی اونی که باید میرسه و سند قلب ویرونهات
رو شیش دونگ به نام خودش میکنه
عشق همینقدر دور و همینقدر نزدیکه
باور کن عشق از رگِ کردن هم به ما نزدیکتره..
ای چطوره؟
ایی چورن
مال خودم است
مال خومن
خوابم میات
خومن
فردا
صُبا
مگر
مئی
طرف من
لئین مو
قایق موتوری
طَرّاد
صدای بلند
قُرمبه
یه صدای بلندی آمد
یه قُرمبه ای داد
مقدار ناچیزی
یه پلیسی
گریه
گیریخ
سُر خورده -لیز خورده
تُریده
کشان کشان ببرش- که روی زمین کشیده شود
بتُرونش
کلیده کجاست
کیلییلِ کوُ کوُ؟
ماهی
مُی
بچه فضول
اِرنِک
فضولی نکن
اِرنَک گَری نکن
پشت بام
بوُن
غوطه ور
مشکال
قد
لاق
زانو
زونی
خورشت
قاطُغ
بگذارش
بئیلش
صحبت نکن
گَپ نزن
صدا نده
بُنگ نزن
پارو "برای قایق"
نئی داف
کوسه
بَمبَک
بیا
بیی یو
سبزی
سُوزی
فَک
کَچه
آویزان
هِلَنگا
حوله
تو وال
بگذارش
بیلِش
خون
خیین
آبکش
مِشقَََل
تعجب
چُت
تعجب کرد
چُت که
طَلا
طِلا
خیار
بالِنگ
کلید
کِیلییل
بی حرکت ماندن بیشتر برای قایق و کشتی استفاده می شود
لِهام
حرکت ، بیشتر برای قایق ووو استفاده می گردد
راگی
نخل
دِمیت
گنجشک
بوُجیک
نوعی سوسک کوچیک
بُتُل
سوسک
تِتوُ
مارمولک
کَلبوُک
موش
مُشک
کالباس
کالواس
گربه
گُولی
خواب
خُوو
رعد و برق
غُر و طِراق
آب
اُوو