گل از خورشید،کام خویشتن یافت چه می داند چه بر شبنم گذشته است
بپرس از دیگران ذوق طرب را که عمر ما همه در غم گذشته است
ای که یار دل مایی تو بیا گاه بخند
حال ما خوش بشود با تو در این راه بخند
لحظه ای صبر کن و با دل من همهمه کن
یوسفم دزد زیاد است تو در چاه بخند
ای که روی تو به ایمان ببرد هر کافر
به تمسخر تو نگاهی کن و بر ماه بخند
پیش پایه تو همه عاشق و عارف داند
بهترین پند همین است که ناگاه بخند
شب شد و دیده نشد خنده ی تو نیست قبول
مانده ام منتظرت تا به سحرگاه بخند
غصه بسیار و غم دل چه فراوان بودش
رود این درد و غم و ناله و این آه بخند
همه خواهند ببینند ز تو گریه و اشک
نشوی دوست در این بادیه گمراه بخند
عمر خود را همه دادم که فقط ثانیه ای
برسی بر در دل لحظه ی کوتاه بخند
پا میگذارم از ظلم بر دل که تنگ بوده
بین وجودم امشب گویی که جنگ بوده
بر بام آسمان ها فرشی کنم من امشب
روی زمین دل من گویی که سنگ بوده
هر روز جلوه ای نو هر روز صحبت از تو
صبحش بخیر امروز، او از چه رنگ بوده
خوش میروم که شاید، خوشحال شد دل تو
زین پس ولی بدان که، نام تو ننگ بوده
آیی تو ای ستاره ، در ظلمت عجیبم
باز آ که در دل خویش، عمریست من غریبم
دنیا به درد و رنجش، عمره مرا گرفته
گر زنده ام فقط عشق، هی میدهد فریبم
وقتی مرا توان شکار تو نیست، پس دیگر چه حاجتست به کوپال و یال ها
وقتی که شوق نیست برای پریدنم بی معنی اند بر سر این شانه، بال ها
...............................
7.mp3 · 6.7MB
ردپایی از خود به جای بگذاریم
که همیشه در یادها بماند...
اگه چتر باشه استراحت کردن بلدی؟!!!!
یه عمر هس زیر چتر خدای پس استراحت کردن بلد نیستی!!!!
یه تیکه قشنگ توی شازده کوچولو بود که میگفت:
«جز با چشم دل نمی توان خوب ديد. آنچه اصل است از ديده پنهان است. ارزش گل تو به قدرعمری است كه به پايش صرف كرده ای!
انسان ها اين حقيقت را فراموش كرده اند، اما تو نبايد فراموش كنی. تو تا زنده ای نسبت به چيزی كه اهلی كرده ای مسئولی!»
یعنی میخوام بگم اگه کسی بهت وابسته شد تو خوشحالیش، ناراحتیش، غمش، شادیش، حال خوب و بدش مسئولی چون اهلی تو شده! چون بهت وابسته شده..!
اوخی شبیخون بزنم ب قافلتون منزل جانم
من تو را بسیار بسیار دوست دارم 
1401/03/11 - 14:48شبیخون نزنی ک
1401/03/11 - 16:25روزی خون بزنم ؟
1401/03/12 - 10:47
1401/03/12 - 10:49باشه
1401/03/12 - 10:50