انسان آهسته آهسته عقب نشینی می کند
هیچکس یکباره معتاد نمی شود
یکباره سقوط نمی کند
یکباره وا نمی دهد
یکباره خسته نمیشود
رنگ عوض نمیکند
تبدیل نمیشود و ازدست نمی رود
زندگی بسیار آهسته از شکل می افتد
و تکرار خستگی بسیار موذیانه و پاورچین رخنه میکند؛
قدم اول را اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم
شک نکن که قدم های بعدی را شتابان برخواهیم داشت
حقیقت اینه که شکسته
شدن قلب خیلی بیشتر
از پخته شدن مغز ادما رو عوض میکنه
ببین خرف زدن با ادما
چه کار مشکل و طاقت فرسایی هست
تنها کاری که میتونی بکنی اینه که
در برابر حرفای اونا یه دقیقه سکوت کنی
اون که بلندت می کنه، وقتی افتادی
دنبالت می گرده، وقتی گم شدی
بیدارت کنه، وقتی خوابی
نزدیکت باشه، وقتی بهش احتیاج داری
باهات بخنده، گریه کنه، آرزو کنه، بجنگه
و در عوض هیچی نخواد بغیر از خود تو …
اینکه رفیقت !
وقتایی که
حوصله نداری وناراحتی ،
تلاش میکنه تا
خوشحالت کنه و
حالو هوات عوض شه
خیلی باارزشه …
حتی اگه
نتونه اینکار و بکنه !
آدمها؛
آنقدر زودعوض می شوند
آنقدر زود که توفرصت نمیکنی
به ساعتت نگاهی بیندازی
وببینی چنددقیقه بین دوستی ها
تادشمنی هافاصله افتاده است...
بیخیالِ حرفِ این و آن باش
وقتی خودت از زندگیاَت لذت ببری
دیگر نگرانِ قضاوتهایِ دیگران نخواهی بود
و این یعنی خودِ زندگی...
تو سریال خاطرات خونآشام گاهی وقتا میرفتن تو تابوت چند سالی میموندن و خشک میشدن بعد دوباره ادامه میدادن.
نیاز دارم چندسالی خاموش بشم بعدا که اوضاع خوب شد ، بیدارم کنن بگن پاشو ادامه ی بازی
ﯾﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﺑﺎ ﻋﺰﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺣﺎﻻ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺑﺎ عفت ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ
عفت جوون کجایی عشقم