صبح بخیرهایت باغچههای دلم را شکوفا میکند، تو تکرار کن تا غنچه بدهند گلهای قلبم...
در این عصر زیبـاے پاییزے
گل را برای زندگیتان و
کوتاهےعمرشرا براےغمهایتان
آرزومندم, لبتون غنچه لبخند
دلتون شاد,روز و روزگارتون بر
وفق مراد,
 
زندگی شیرین است
مثل شیرینی یک روز قشنگ
زندگی زیبایی است
مثل زیبایی یک غنچه ی باز
زندگی تک تک این ساعت هاست
زندگی چرخش این عقربه هاست
عشق تنها گلی است که بینیاز از فصول میروید و غنچه میدهد./ جبران خلیل جبران
هر زیبایی را چشمی برای دیدن است، هر حقیقتی را گوشی برای شنیدن و هر عشقی را قلبی برای جای گرفتن./ ایوان پانین
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وين درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم كه شنفتن نتوانم
شادم به خيال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
چون پرتو ماهیم و چون سايه ديوار
گامی ز سر كوی تو رفتن نتوانم
دور از تو من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر يک مزه خفتن نتوانم
فرياد ز بیمهريت ای گل كه در اين باغ
چون غنچه پاييز شکفتن نتوانم
ای چشم سخنگو تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
فال حافظ روزانه
شنبه 5 تیر 1400
فال حافظ امروز متولدین
#مهر:
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
????تعبیر:
شما با کسی همنشین شده اید که گفتار او اثر زیادی درشما بخشیده است و حتی باعث شده که مسیر زندگی تان را تغییر دهید و هدف پیشنهادی او را دنبال کنید ،به فعالیت خود ادامه دهید که موفق خواهید شد.
⚛️فال حافظ امروز متولدین
#آبان:
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه ها کرد
از آن رنگ رخم خون در دل افتاد
و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد
????تعبیر:
خود کرده را تدبیر نیست. همت کن از دوست کمک بخواه. ریا و حیله را کنار بگذار و راه راست را پیش بگیر آن وقت می بینی که چطور خداوند به راحتی بلایا را برطرف می کند. تو هم به خودت بیا با خدا عهد و پیمان ببند تا به فر دولت برسی.
⚛️فال حافظ امروز متولدین
#آذر:
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو
????تعبیر:
کم محلی و بی اعتنایی دیگر کافی است چون خودتان هم ناراحت می شوید. حالا وقت دعا و طلب دولت کردن است. وقت
نرگس مردم فریبی داشت شبنم می فروخت
با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت
زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت
زندگی- این تاجر طماع ناخن خشک پیر-
مرگ را همچون شراب ناب، کم کم می فروخت
در تمام سال های رفته بر ما، روزگار
شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت
من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها
گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت..
ای غنچه خندان چرا خون به دل ما میکنی
خاری به خود میبندی و ما را از سر وا میکنی
صب بخیر؟!!

1400/08/7 - 20:05الان؟؟؟
ینی این موقع شب بیاد بت بگه صببخیر داتام؟
نه خودش میدونه که صبح باید بیاد بگه اینو از الان براش گذاشتم که بدونه
1400/08/7 - 20:08خدا برا هم حفظتون کنه داتام عشقتون پایدار تا پای دار
1400/08/7 - 20:10ممنونم سپیده جان لطف داری
1400/08/7 - 20:11

1400/08/7 - 20:14