از تــو دورم مـن و دیـوانه و مدهوش توام
آنـچنان محو تــو گشتم که در آغـوش توام
یکــدم از دل نـــبرم یــاد دلاویـز تــورا
گـرچه چون عشق ز دل رفته فراموش توام
ڪاش میشد مثل بچگیا ڪفشاتو قایم میڪردم
ڪه نرے
متهمم؛به دوست داشتنت
به این جرم افتخار می کنم و به فراموش نکردنت……
آرزویم این است که مجازاتم
حبسِ ابد در گردشِ خونِ تو باشد…
باهم مهربانتر باشیم
همه ی انسان ها زخم خورده ی روزگارندحتی اگر جای زخم شان را قایم کنند
نگارا وقت آن آمد که یکدم ز آن من باشی
دلم بی تو به جان آمد بیا تا جان من باشی
یادت باشه کسی که دوسِت داشته باشه گوشه و کنار زندگیش قایمت نمیکنه..
گفتم نیگا وقتی میخندی چه باهار میشه زمستون، نیگام کرد گفت خیلی دیوونه ای. خندیدیم دوتایی. سرمو گم کردم لای موهاش، گفتم بوی خرمالو میدی همیشه. گفت خرمالو دوست نداری که، گفتم بوش خوبه، بوت خوبه خرمالو. چرخید چسبید به من، گفت یلداها چرا خل میشی؟ یه دقیقه اضافه است همش. گفتم بابا یلدا کدومه، ما همش شبیم که. شب یعنی تو، یعنی هستی، یعنی بغلت کنم زیر گوشت بگم صاحب حسن لامصب من تویی. میخنده میگه پاییز هم رفت خل و چل، پس کی میخوای عاقل شی؟ گفتم عاقل شم دوسم نداری که. بعدشم پاییز نمیره که، هس. من و تو راه میفتیم میریم به زمستون، به برف و باد و سرما. هی دستات یخ میکنه، قایمشون میکنم تو دستام گرم میشی. گفت آره شبا قشنگن، اما روزا چی؟
گفت روزا چی. ساکت شدم. دلم نیومد بگم روز و روزگار بی تو کوفتی میشه. دلم نیومد بگم روزا که تو نیستی برهوته، همش کوره تو سرم روشنه تو این سیاه زمستون. دلم نیومد بگم کدوم روز آخه، کدوم خورشید. خورشید تویی فقط، نباشی همه روزا شب سیاهن. دلم نیومد بگم، یلدا بود آخه، جشن بود. بغلش کردم سفت، چشماشو بوسیدم، گفتم روزگارم باهار خواهد شد، خنده هایت اگر که برگردند. خندید، و رفت. رفت و گم شد تو تاریکی، ساکت وایسادم نیگا کردم به رفتنش. یه گوشه واسش نوشتم چه کِیفی داره دوست داشتن تو.
بعد رفتم و زائر خیال موهاش شدم، خیالِ بودنش. رسیدم به بوی تنش، چشمامو بستم، و تو همون یه دقیقه اضافه یلدا گم شدم، برای همیشه....
????حمید سلیمی
گاهی وقتا
اونایی که قایم میشن
بیشتر از همه دلشون میخواد
یکی پیداشون کنه
باشه
1401/02/11 - 22:47مهتا خانم معلم ، حق این بچه رو حساب کن بهش بده
1401/02/11 - 22:48خوبه مهتاب سپردمش دست خودت. ببینم بازم میخواد باهام متارکه بکنه بچه مظلوم گیر اورده . تا شنیده میخوان حقوقشو زیاد بکنند ازم طلاق بگیره
1401/02/11 - 22:49کوفت. چی میگین واسه خودتون همینجوری می برین و می دوزین
1401/02/11 - 23:06ما که خیاط نیستیم نه من نه مهتاب ما چند سال پیش اومدیم و گرفتیمت و خلاص الان یه اقایی داری اونم منم مهتاب هم شاهد بود الان میخوای طلاقم بدی حق و حقوقمو تمام و کمال بده مهرمو بگیرم جونمم ازاد بکنم بریم با مهریه خوش باشیم انتالیا منتظره . مهتاب کیف و چمدونت ببند
1401/02/12 - 06:40