
تو گذشتی و شب و روز گذشت
آن زمانها به امیدی که تو
بر خواهی گشت،
پای هر پنجره مات…
می نشستم به تماشا، تنها
گاه بر پرده ابر، گاه در روزن ماه،
دور، تا دورترین جاها می رفت نگاه، باز میگشتم، هیهات!
چشم ها دوخته ام بر در و دیوار هنوز!
به مهر و ماه چه نسبت فرشته روی مرا؟
سخن مگو که مرا نیست تاب گفت و شنید
کجا به نرمی اندام او بود مهتاب؟
کجا به گرمی آغوش او بود خورشید؟
تا چن ماه پیش فک میکردم ناراحتیِ اینکه بهترین دوستمو از دست دادم تا همیشه باهام میمونه ولی بعد از گذشت تقریبا سه سال حتی خاطراتشم کمرنگ شدن واسم
سلام شبتون بخیر
شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است
دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است
وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق
قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق
فانوس اشک هایتان را روشن کنید ، ماه غریبی شهید نینواست .
فرارسیدن ماه محرم تسلیت باد
تنها، غمگین،
نشسته با ماه در خلوتِ ساکتِ شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سِرشکم
دیدم که هنوز عاشقم ، آه...