میدونی محبوبم
امروز به پیرمردی که هرروز به مغازه ات می آید و ساعتها به صورت تو خیره می شود و حرف میزند
و لبخند و خنده تورا می بیند و صدای تورا که با شور و شوق حرف میزنی میشنود وو قتی بلند میشوی
و راه می روی به قد تورا می بیند .اصلا دست دراز می کند و با تو دست می دهد حسودی کردم
نزار قبانی یه شعری داره «الی حبیبتی فی راس السنة»، به محبوبم در آغاز سال. میگه در آغاز سال اتفاق خاصی نمیافته. فقط دوستداشتنت را از سالی به سال دیگه میبرم. و عطرت را. و صدایت را. و آدمها تو را میبینند که میغلطی در صدایم و زیر پوست تنم جا خوشکردهای. چه خوب که تو محبوب منی
محبوبم!
شما مرا داشته باشید، بخدا پیر نمیشوید.
عصبی کردن و حرص دادن آدمایی که دوسشون دارم
از کارای مورد علاقه و محبوبمه...
محبوبم! دل من خسته بود، شما آمدید. ناگهان خستگی از دلم درآمد. بوی همهٔ نعناها را میدهید؛ اصلاً شما هماناید که آفتاب و نسیم توقع دارند. کاش در گوشهٔ ابرویتان گم شوم.
چقدر این متن قشنگ و دلنشینه
محبوبم!
تصمیم گرفتهام شما را سِرُم صدا بزنم...
زیرا یکسوم شما قند است و دو سوم مابقی نمک!
امان از دست مهریه!
محبوبم!
جهانم آشفته است؛
جهانم میزان نیست
جهانم پر از اضطراب است
لحظات چموش اند
تنها هنگامی که به شما می رسم-
رو به روی توام و به تو سلام می کنم
آن زمان جهان به تعادل می رسد!
جواب بدهی یا نه،
تو جهانِ مرا متعادل می کنی ....
محبوبم
گاهی چنان دلتنگه شما هستم و از غصه پرم که از خود میپرسم آیا مرگ مرده است که هیچ سراغ مرا نمیگیرد؟
•
محبوبم شما طعم چای چین اول دشت های لاهیجان اید یک قندان قند که حبه حبه کامم را شیرین می کند .️.
- محمد صالح علاء
«از خودت بدت نمیاد؟»
صدای منتقد درونم بود، هربار وقتی این سؤال میپرسید جوابم آره بود و حس شرمندگی که تمام وجودمو میگرفت.
شرمندگی از چیزی که بودم، کسی که بودم، اخلاقام، اشتباهاتم، سوتیام جلو بقیه، جسمم ...
اما یه روز وقتی دوباره ازم پرسید این سؤالو جوابشو دادم
«نه من از خودم بدم نمیاد»
«من عاشق خودمم من خودمو با همه اشتباهاتم دوست دارم وقتی به آدما فرصت دوباره میدم وقتی آدمای محبوبمو همه جوره دوست دارم ...چرا به خودم این فرصتو ندم؟ منم لایق یه فرصت دوبارهام، لایق بخشش، لایق رسیدن به سطوح بالاتر زندگی، لایق رشد
لایق بهترینای این کائنات، من عاشق خودمم
خودمو میبخشم، خودمو با همه نقاط ضعفم دوست دارم اگه قرار باشه تغییری تو دنیا دیده بشه
شاید اون تغییر باید خود من باشم ...»
-محمدرضايى-
محبوبم!
دل من خسته بود، شما آمدید؛
ناگهان خستگی از دلم درآمد♥️
.
محبوبم!
شما را صدا میزنم، بهشت برایم مهیا میشود. چه شکوهی دارد بردن نام شما. شما را صدا میزنم، رازهای دلم برملا میشود. رختی از آینه بر تن دارم. درختها، پرندهها، طلوع و غروب در من پیداست.
شیرینی منو بده کاری ندارم باهاتون
1401/02/19 - 22:59خخخخخخ مهتاب سعی کنی استعدادت شکوفا میشه
1401/02/21 - 18:55خخخخ سحر کشتی مارو با شیرینی
1401/02/21 - 18:56خ دلم میخاد چکار کنم
1401/02/21 - 19:07خا حالا نزن مارو نهار نداده شیرینیم میخای
1401/02/21 - 19:24