
شبی با خیال تو هم خونه شد دل،نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل
نبودی ندیدی پریشونیامو،فقط باد و بارون شنیدن صدامو
شبی با خیال تو هم خونه شد دل،نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل
نبودی ندیدی پریشونیامو،فقط باد و بارون شنیدن صدامو
لحظهٔ دیدار نزدیک است
باز من دیوانهام، مستم
باز میلرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های! نخراشی به غفلت گونهام را، تیغ
های، نپریشی صفای زلفکم را، دست
و آبرویم را نریزی، دل
ای نخورده مست
لحظهٔ دیدار نزدیک است
دلا مشتاق دیدارم
غریب وعاشق ومستم
کنون عزم لقا دارم
من اینک رخت بربستم
#مولانا
ای دوست قبولم کن و جانم بستان
شبی با خیال تو هم خونه شد دل،نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل
1401/02/16 - 10:32نبودی ندیدی پریشونیامو،فقط باد و بارون شنیدن صدامو
غمت سرد و وحشی به ویرونه می زد،دلم با تو خوش بود و پیمونه می زد
نه مرد قلندر نه آتش پرستم،فقط با خیالت شبا مست مستم
الهی سحر پشت کوها بمیره،خدا این شبا رو از عاشق نگیره
نه یک شب که هر شب دلم بی قراره،می خواد مثل بارون بباره بباره،
شب مرد تنها پر از یاد یاره،پر از گریه تلخ بی اختیاره
شب مرد تنها شب بی تو مردن،شب غربت و دل به مستی سپردن
شبای جوونی چه بی اعتباره،همش بی قراری همش انتظاره