چشمت به چشمِ ما و دلت پیش دیگریست
جای گلایه نیست کـه این رسم دلبریست
هـرکس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنها گناه آیــنـه هـا زود بـاوریـسـت
مهرت به خلق بیش تر از جور بر من است
سهم بـــرابـر همـگان نابرابریست
دشنــام یا دعای تو در حق من یکیست
ای آفـتاب، هـر چـه کنی ذره پـروریست
ساحل جـواب ســرزنــش مـــوج را نداد
گاهی فقط سکوت سزای سبک سریست
چشمت به چشمِ ما و دلت پیش دیگریست
جای گلایه نیست کـه این رسم دلبریست
هـرکس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنها گناه آیــنـه هـا زود بـاوریـسـت
مهرت به خلق بیش تر از جور بر من است
سهم بـــرابـر همـگان نابرابریست
دشنــام یا دعای تو در حق من یکیست
ای آفـتاب، هـر چـه کنی ذره پـروریست
ساحل جـواب ســرزنــش مـــوج را نداد
گاهی فق
چشمت به چشمِ ما و دلت پیش دیگریست
جای گلایه نیست کـه این رسم دلبریست
هـرکس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنها گناه آیــنـه هـا زود بـاوریـسـت
مهرت به خلق بیش تر از جور بر من است
سهم بـــرابـر همـگان نابرابریست
دشنــام یا دعای تو در حق من یکیست
ای آفـتاب، هـر چـه کنی ذره پـروریست
ساحل جـواب ســرزنــش مـــوج را نداد
گاهی فقط سکوت سزای سبک سریست
چشمت به چشمِ ما و دلت پیش دیگریست
جای گلایه نیست کـه این رسم دلبریست
هـرکس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنها گناه آیــنـه هـا زود بـاوریـسـت
مهرت به خلق بیش تر از جور بر من است
سهم بـــرابـر همـگان نابرابریست
دشنــام یا دعای تو در حق من یکیست
ای آفـتاب، هـر چـه کنی ذره پـروریست
ساحل جـواب ســرزنــش مـــوج را نداد
گاهی فقط سکوت سزای سبک سریست
چشمت به چشمِ ما و دلت پیش دیگریست
جای گلایه نیست کـه این رسم دلبریست
هـرکس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنها گناه آیــنـه هـا زود بـاوریـسـت
مهرت به خلق بیش تر از جور بر من است
سهم بـــرابـر همـگان نابرابریست
دشنــام یا دعای تو در حق من یکیست
ای آفـتاب، هـر چـه کنی ذره پـروریست
ساحل جـواب ســرزنــش مـــوج را نداد
گاهی فقط سکوت سزای سبک سریست
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری ست
جای گلایه نیست که این رسم دلبری ست
هرکس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنها گناه آینه ها زودباوری ست
مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است
سهم برابرِ همگان نابرابری ست
دشنام یا دعای تو در حق من یکی ست
ای آفتاب! هرچه کنی ذرّه پروری ست
ساحل جواب سرزنش موج را نداد
گاهی فقط سکوت سزای سبکسری ست
زن زیبـاســت …
چه آن زمان که از فرط خستگی چهره اش در هم است…
چه آن زمان که…
خود را می آراید از پس همه خستگیهایش…
چه آن زمان که فریاد می زند
بر سرت و تو فقط حرکت زیبای لبهایش را مبینی…
چه آن زمان که کودکی جانش را به لبانش رسانده
و دست بر پیشانی زده و لبخند می زند…
زن زیباست..
آن زمانی که …
خسته از همه تُهمت ها و نابرابریها باز فراموشش نمی شود؛
مادر است، همسر است.
زن زیباست …
امید وارم داش من پیدا نکنم !
تا اونجایی من متوجه شدم ، در غرب خانومها تا جنگ دوم بسیار با اخلاق تر و پوشیده
بودن ، ولی از بعد جنگ یه حالت #زن-سالاری دیده میشه و در کمتر از دو سه دهه
شکل #زندگی زنان کلا دگرگون میشه ،
به نحوی که انگار هیچ کمال وسقفی براشون وجود نداره !
حالا بنظرتون آیا منتفع شدن یا متضرر ؟