می آمد و
خنجری به قلبم میزد!
میرفت و دوباره من رفو میکردم...
#نیما_یوشیج
••
ای خوشا آنان که نمیدانند،
که نمیفهمند، که نمی خوانند ...
من در کنار تو
به آرامش میرسم
و آنجا که هیچ کس
به یاد ما نیست تو را
عاشقـــانه می بوســــــم ...
نیما_یوشیج
بِ کُجای این شبِ تیرع بیآویزَم
قبایِ ژندهِ خود رآ؟
تآ کِشَم از سینِهِ پُر دَردِ خود بیرون
تیر های زَهر را دِلخون...
وآی بر من!
دیدمش
گفتم#منم
نشناخت#او...
دیدمش
گفتم#منم
نشناخت#او...
#نیما_یوشیج