داستان من و چشمان تو، داستان پسرکیست که هر روز غروب پشت شیشه دوچرخه فروشی مینشیند و از پشت شیشه دوچرخه ای را میبیند که سالها برای خودش بود ...!
با آن دوچرخه تمام کوچههای شهر را میگشت، از کنار رودخانه آواز کنان عبور میکرد، سربالاییها را با همه ی قدرت رکاب میزد و در سرپایینیها، دستانش را باز میکرد، از میان سروها و کاجها میگذشت و بلند بلند میخندید ...
داستان من و چشمان تو ، داستان آن پسرک و دوچرخه است ... پسرکی که حالا پشت شیشه دوچرخه فروشی در خیالش رکاب میزند !
میخندد ، رکاب میزند
میگرید ، رکاب میزند
رکاب میزند ...
???? عطر چشمان او
بچه ها با ديدن ياد ميگيرن نه با شنيدن
من خودم براي اينكه پسرم اهل مطالعه بشه هر شب تو خونه كتاب دستم ميگيرم،بعد گوشي رو ميذارم لاي كتاب ميام تلگرام????
دیروز از یه خانمی پرسیدم: تو که شوهر داری چرا دوست پسردارى????????????
گفت: وااااا چه ربطی داره، مگه کسی که تلویزیون داره سینما نمیره؟????????
ﺍﻻنم ﺍﺯ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺭﻓﺘﯽ ﺗﺎﯾﻠﻨﺪ ﺧﺎﻧﻮﻣﺖ ﺭﻭ ﻫﻤﺮﺍﺕ ﺑﺮﺩﯼ؟????
ﮔﻔﺖ ﻣﮕﻪ ﺁﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺮﻩ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭻ میبره؟!????????
ملت چه منطقی شدن!????
بيدارى اسلامى موج ميزنه تو کشور????
خاطرات تلخ یك دختر داغ دیده:
ﺗﻮ تلگرام ﺑﻪ ﻳﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺎﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭیم؟ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ، ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﭼﺮﺍ؟ ﮔﻔﺖ ﭼﻮﻥ متاهلم !!!
ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻛﻲ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩﻱ؟! ﮔﻔﺖ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ! ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺑﭽﻢ ﺩﺍﺭﻱ؟
ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﻩ ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺍﺭﻡ !
ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻨﺎﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﻔﺘﻲ؟ ﮔﻔﺖ : ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﻤﺸﻮ ﻣﻴﺪﻭﻧﺴﺘﻲ !! ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻳﻨﻲ ﭼﻲ؟ ! ﮔﻔﺖ : ﺍﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﯾﯿﺘﻢ .....! ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻴﺎﻡ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺗﻮ تلگرام ﭼﻪ گهی ميخوري!!!
حالا كه فهميدم دنبال شوهر ميگردي به كارت برس فقط هواست باشه گولت نزنن ????????????
جدایی!
چه دامنگیر بود اشک و آهِ پسرکِ گلفروش
خودم
اومدم سوار تاکسی خطی بشم در و باز کردم دیدم دختره لندهور از جاش تکون نمیخوره هرچی میگم
خانوم یکم جمعتر بشین منم جا بشم گوش نداد
تازه چپ چپ نگاه میکرد زیر لب فحشم میداد
اینقدر پروبازی دراورد و لج کرد که اخر سر
مجبور شدم برم صندلی عقب بشینم .
نصیحت کردن بابام به داداشم
-جانم بابا بگو!
+هیچوقت زن نگیر
- چشم بابا
+اینو به پسرتم بگو:/
دوست داشتنِ تو
در وجود من است
خاکش، آبش، نورش
زندگی و خیالش با عشق
با هم آمیخته است...
تو همچو نفسی هستی که در جانم
همان سویی هستی که در چشمم
همان تپشی هستی که در قلبم
و همان فکری هستی
که در سرم جریان دارد...
من دلم فقط کمی حال خوش میخواهد
این پدر مادرای جدیدو دیدید ؟ ????
تا یه خرده چایی داغ میریزه رو دست بچشون جیغ و داد میکنن و پونصد بار محل سوخته شده رو بوس و نوازش میکنن که مبادا بچه دردش بیاد ????
والا قدیما من یه بار افتادم توی دیگ حلیم ، کل وجوم سوخت بعدش پدرم گفت: داد نزن بچه مگه چی شده پس آتش جهنمو میخوای چکار کنی تو؟????????
مادرمم تا سه روز کتکم میزد که همسایه ها گفتن حلیم مزه پسرتو میده ????????????????
چطوری داداش ارسلان
3 ساعت قبلخوبم دادا
3 ساعت قبلزن نگرفتی؟؟؟
3 ساعت قبلهر وقت به تو زن دادن به منم زن میدن
3 ساعت قبلای بابا ... عجب وضعیه ...یه متاهل پیدا نمیشه اینجا
2 ساعت و 37 دقیقه قبل