تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
حال اگرچه هيچ نذری عهدهدارِ وصل نيست
يك زمان پيشآمدی بودم كه امكان داشتم
ماجراهايی كه با من زير باران داشتی
شعر اگر میشد قريب پنج ديوان داشتم
بعد تو بيش از همه فكرم به اين مشغول بود
من چه چيزی كمتر از آن نارفيقان داشتم
ساده از "من بی تو میميرم" گذشتی خوبِ من
من به اين يک جملهی خود سخت ايمان داشتم
لحظهی تشييع من از دور بويت میرسيد
داستان من و چشمان تو، داستان پسرکیست که هر روز غروب پشت شیشه دوچرخه فروشی مینشیند و از پشت شیشه دوچرخه ای را میبیند که سالها برای خودش بود ...!
با آن دوچرخه تمام کوچههای شهر را میگشت، از کنار رودخانه آواز کنان عبور میکرد، سربالاییها را با همه ی قدرت رکاب میزد و در سرپایینیها، دستانش را باز میکرد، از میان سروها و کاجها میگذشت و بلند بلند میخندید ...
داستان من و چشمان تو ، داستان آن پسرک و دوچرخه است ... پسرکی که حالا پشت شیشه دوچرخه فروشی در خیالش رکاب میزند !
میخندد ، رکاب میزند
میگرید ، رکاب میزند
رکاب میزند ...
???? عطر چشمان او
انا لله و انا الیه راجعون
????????????????????????
به اطلاع دوستان میرساند حوری که خداوند در بهشت برای آیت الله جنتی نگه داشته بود لحظاتی پیش در گذشت????????♂️
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺷﺐ ﺩﻳﺮ ﻣﻴﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ
ﺯﻧﺶ ﺩﺍﺩﻭ ﺑﻴﺪﺍﺩ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻣﻴﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﻨﻮ ﻧﺒﻴﻨﻰ ﭼﻪ ﺣﺴﻰ ﺑﻬﺖ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﺪﻩ ؟
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻰ ﻣﻴﮕﻪ ﺧﻴﻠﻰ ﻋﺎﻟﻰ ﻣﻴﺸﻪ !
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾﺪ
ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾﺪ
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﺑﺎﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾد ..
ﺧﻼﺻﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻭﺭﻡ ﭼﺸﻤﻪ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﺯﻧﺸﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!
پیرمردی خسته از دنیای خود
از میان کوچه های شهر میگذشت
یاد معشوق و پاکت سیگار او
او نمیدانست !!
این عمر هم میگذشت؟
اگر با گذشت کردن کسی کوچک میشد خدا تا این اندازه بزرگ نبود!!
گذشته هایت را ببخش
زیرا آنان همچون کفش های کودکی ات
نه تنها برایت کوچک اند
بلکه تو را از برداشتن
گام های بزرگ باز می دارند .!
از شهر خیالم می گذشتم
در تمام کوچه هایش، تنها تو بودی ...!
خوبه تکنولوژی هنوز اونقدر پیشرفت نکرده فرد مقابل بفهمه چند بار ویسشو گوش دادیم.
عشق
انرژیِ تازه
درست لحظه یِ قبل از نابودی بود
خودم
میدونی چرا دوران بچگی شیرینه؟ چون در بچگی گذشتهای وجود نداره. هرچه هست آینده هست. بار سنگین گذشتهست که ما آدما رو خسته میکنه …
وقتی زنی به شوهرش میگوید: عزیزم ، من به تو کاملا اعتماد دارم
یعنی
در طی هفته گذشته ، موبایلت ، جیبت ، کیفت و ده تا گردش آخر حساب بانکیت چک شده و مورد مشکوکی دیده نشده????
تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
1401/04/9 - 23:49روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
حال اگرچه هيچ نذری عهدهدارِ وصل نيست
يك زمان پيشآمدی بودم كه امكان داشتم
ماجراهايی كه با من زير باران داشتی
شعر اگر میشد قريب پنج ديوان داشتم
بعد تو بيش از همه فكرم به اين مشغول بود
من چه چيزی كمتر از آن نارفيقان داشتم
ساده از "من بی تو میميرم" گذشتی خوبِ من
من به اين يک جملهی خود سخت ايمان داشتم
لحظهی تشييع من از دور بويت میرسيد
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم
#كاظم_بهمنی
خیلی نامردی به خدا ... اون دنیا هم دست ازسرم برنمیداری
1401/04/10 - 00:29بهم قول بده بعد مردن من به عمت بگی به زندگیش ادامه بده ...زندگی جریان داره
1401/04/10 - 00:30بده ب فکرتم ..باش بهش میگم حتما خیالت راحت
1401/04/10 - 00:33پیشش بمون نزار زیاد غصه ی منو بخوره...
1401/04/10 - 00:35حالش تازه داره خوش میشه
1401/04/10 - 12:20