میان ماندن و رفتن حکایتی کردیم
که آشکارا در پرده ی کنایت رفت
مجال ما همه این تنگ مایه بود و دریغ
که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت
و عشق اگر، با حضور همین روزمرگیها، عشق بماند، عشق است ...!
و عشق اگر ، با حضور همین روزمرگیها، عشق بماند، عشق است ...!
گرما یعنی: نفسهای تو، دستهای تو، آغوش تو؛ من به خورشید ایمان ندارم!
چ جذاب
1401/04/1 - 00:50
ممنونم رفیق 
1401/04/1 - 00:52