باید مردی باشد...
تا آینه را از دست زنی بکشددستانش را گرم فشار دهد
و بگویدآینه را رها کن، تو در چشم من
زیباتر از این حرف هایی...
دشنه ات را از سینه ام بیرون بکش
بگذار زندگی کنم
عطر تنت را از پوستم بگیر و
بگذار زندگی کنم
بگذار با مردی تازه آشنا شوم که
نامت را از خاطرم پاک کند
دستان حلقه شده دور گلویم را بگشاید
داستان من و چشمان تو، داستان پسرکیست که هر روز غروب پشت شیشه دوچرخه فروشی مینشیند و از پشت شیشه دوچرخه ای را میبیند که سالها برای خودش بود ...!
با آن دوچرخه تمام کوچههای شهر را میگشت، از کنار رودخانه آواز کنان عبور میکرد، سربالاییها را با همه ی قدرت رکاب میزد و در سرپایینیها، دستانش را باز میکرد، از میان سروها و کاجها میگذشت و بلند بلند میخندید ...
داستان من و چشمان تو ، داستان آن پسرک و دوچرخه است ... پسرکی که حالا پشت شیشه دوچرخه فروشی در خیالش رکاب میزند !
میخندد ، رکاب میزند
میگرید ، رکاب میزند
رکاب میزند ...
???? عطر چشمان او
امادستانم برای آغوشت بی قرارند.....(:
.
.
mavaye_man_2863504269520042593.mp4 · 1.1MB
او شراب بوسه می خواهد ز من
من چه گویم قلب پر امید را
او به فکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جاوید را
می آید روزی که در تراس خانه ات، روی صندلی دسته دار نشسته ای و بازی کودکان را تماشا می کنی
آن روز دیگر نه باران خاطره ای از من برایت تازه می کند و نه غروب آفتاب سنگی بر دریاچه آرام دلت می اندازد،
سال هاست که تو مرا پاک از یاد برده ای!
کنار روزمرگی هایت، یک فنجان چای برای خودت میریزی و با دستانی که دیگر چروک شده اند
لرزان لرزان فنجان چایت را به لبانت نزدیک می کنی،
اما یکباره یکی از کودکان نام مرا فریاد می زند!
شباهت اسمی بود...
تو آرام فنجانت را کمی پایین می آوری، لبخند کوچکی می زنی و دوباره چایت را می نوشی،
من به همان لبخند زنده ام
در زمانی
که تو نیستی تمام فکرم به توست .صدایت را نمی شنوم اما در خیالم با تو گفت
و گو می کنم وقتی هستی لبخند هایت را می چشم زمزمه های عاشقانه ات را می
شنوم و انگاه که چشمانت مرا در بر می گیرد دستان نوازشگرت حس عشق را به
وجودم می دهد
برایم بمان بگذار مرگ پایان عشقمان باشد.
در میهمانی لحظه های با تو
دستانت خالی بود
اما نگاهت پر از شوق
و قلبت پر از احساس
از تو هیچ نمی خوام
بهارکه ازمن بگذرد خشک میشود شاخه های سبز باغ چشمانت غروب نارنجی خورشید خبر ازفوج کلاغ های مزاحم میدهد...تو میمانی و مزرعه ای بی حاصل دستانم..بامترسک خاطرات تنهایی ات را معناکن...!!!
سلام تشکر همچنین بهترین ها برای شما
1401/05/12 - 08:31
1401/05/12 - 09:04