داشت برایم شعر میخواند
که پریدم میان یکی از مصرع ها و گفتم:
بوسه دارید؟
ابروهایش را گره زد و با لبخند نگاهم کرد!
تکرار کردم شما بوسه دارید!؟
از آن بوسه ها که انتها ندارند!
که دوستت دارم هایم را لابه لایش بچشی و بفهمی!
از آن بوسه ها که دهانم را طوری پر کند
از گوشه ی لبهایم بچکد روی لباسم؛
گل کند،شکوفه بزند،بهار برسد!
از آن بوسه ها که تا ماه ها لبهایم را بچشم و با لبخند بگویم چقدر شیرینی!
خندید...
خندید و با چشم های بسته نگاهم کرد!
خندید و با لب بسته دیوانه خطابم کرد!
بلند گفت: دوستت دارم مجنون جان!
و من از خوشی میان شعری که میخواند
قافیه در قافیه،ردیف شدم!
زندگی انگار این بود؛
دو مصرع،کنار هم،یک شاه بیت!
با طعم بوسه!
| حامد نیازی |
هیچ دیتی به اندازه تو خونه باهم آشپزی کردنو و
یه موزیک ملو و شراب و تانگو و بوسه و
خنده از ته دل و بغل های حین غذا درست کردن
برای یه دختر، جذاب نیس....(:
پرسند رفیقان من از حال دلم!
آن دل که مرا نیست
چه دانم حالش...
عین ناخونک زدن به بال کبابی داغ از روی منقل ؛ عین نوری که وسط یه چرت پاییزی میوفتاد رو صورتم و گرم میشدم عين لم دادن رو کاناپه وقتی تازه انیمیشن نمو رو خریده بودم عین وقتی که آخرین تیکه پیتزامو صحیح و سالم از یخچال در آوردم ، عین اون روزی که ماشینم دقیقا کنار مکانیکی پنچر شد ، عين اون لحظه که از شدت سرما دستامو بهم میمالیدم و یهو شومینه روشن میشد ، عین وقتی از مدرسه میومدم و میفهمیدم که ناهار ماکارونی داریم که بیدار شدم و دیدم تو بغلم خوابت برده ، عین صبحی عين تموم لحظاتی که بخاطرش عمیقا از ته دل خوشحال شدم ؛ دوست دارم ...
????شیرین باف
بعضیا چقدر خود شیرین هستن ..
و آخر و عاقبت خود شیرینی چیز خوبی نیست ..یادت باشه
به پایان فکر نکن، اندیشیدن به پایان هر چیز، شیرینی حضورش را تلخ میکند
بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مثل آغاز...
وقتی همش حالت رو میپرسم ،
3 ساعت قبلوقتی میگم روزت چطور بود ،
وقتی برات آهنگ میفرستم ،
وقتی نگرانتم ،
وقتی بهت میگم مراقبت کن ،
وقتی میگم بیا ببینمت ،
وقتی تنها تاریخی که یادم نمیره و برام خیلی مهمه روز تولد توعه ،
وقتی میگم ویس بده صدات رو بشنوم ،
وقتی روت حساسم ،
وقتی بهت میگم من تو هر شرایطی کنارتم ،
وقتی بهت صبح بخیر و شب بخیر میگم
همه ی اینا یعنی دوستت دارم (:
صبح بخیر من ، یعنی وقتی بیدار شدم اولین چیزی که بهش فکر کردم تو بودی ،
و همینطور شب بخیر من ، یعنی اخرین چیزی که قبل خواب بهش فکر کردم تویی . . .
یک ساعت باهم چت میکنیم من ۲۳ساعت دیگه اش رو همش چتمون رو مرور میکنم و مدام لبخند میزنم.
ویس میفرستی من هزار بار گوش میدم و باز هم خسته نمیشم و بدون اینکه بفهمم ، لبخندی میاد روی لبم ،
حوصله هیچکس رو ندارم اما برای تو تا هروقت که بخوای هستم و وقت دارم.
میبینی؟ تو ناخودآگاه شدی همه چیز من ،
دلیل لبخند زدن های من . . .
#دلی-نوشت
لایکی گلم
3 ساعت قبلمیبرمت کافه اصن
3 ساعت قبللایک به مخاطبش❤(:
3 ساعت قبلفدات ❤
3 ساعت قبلنشی که(:
3 ساعت قبل