اشتباه نکن
دور و نزدیک بودنِ آدمها
به فاصلهشان تا تو نیست
نزدیکترین آدم به تو،
آن کسی است که از دورترین فاصله،
همیشه هوایَت را دارد...
حتی عزیزترینها و نزدیکترینهای ما میتوانند کاری کنند که خودمان را دست کم بگیریم، که خودمان را آنجوری که هستیم دوست نداشته باشیم، زیادی چاق، زیادی لاغر، زیادی ساکت، زیادی شلوغ، زیادی اجتماعی، زیادی منزوی..... خلاصه همیشه یک چیزی زیاد یا کم هست.
یاد بگیر شانههایت را بیشتر از قبل بیندازی بالا.
یاد بگیر خیلی چیزها را نشنوی.
یاد بگیر کمتر خودت را توجیه کنی،
یاد بگیر سرت را کمی بالاتر نگاه داری،
با خودت مهربانتر باشی،
خودت را دوست داشته باشی،
یاد بگیر به خودت احترام بیشتری بگذاری.
یاد بگیر حد و مرزها را برای خودت و دیگران مشخص کنی.
یاد بگیر به دیگران نشان دهی تو نه زیاد و نه کم هستی، این مشکل آنهاست که ترازو دست گرفته اند و آدمها را زیاد و کم می بینند.
نگذار عزیزترین و نزدیکترینهایت از تو چیزی بسازند بیشباهت به خودت
زندگی بدون نقاب
مردم در ارتباط و صحبت با دوستان، اقوام، والدین، همسر ، برادر و ... به شکلی ناخودآگاه و عمیق نقاب میزنند. زیرا که از ابراز حقیقت میترسند و نگران هستند که شاید دیگری برنجد.در درون خود میگویند: آن کار را نکنم، چون او خوشش نمیآید.
این طوری رفتار نکنم، پدرم پیر است ممکن است شوکه شود و برنجد.فلان حرف را نزنم، شاید همسرم غمگین شود. به این ترتیب شخص به کنترل کردن و سرکوب خود ادامه میدهد و به تدریج حقیقت خودش و چهره حقیقیاش به زیرزمین وجودش رانده میشود.
و نتیجه آن میشود که شما با آنچه حقیقت نیست زیرک و با ذکاوت میشوید. لبخندهای مصنوعی میزنید. حرفهای خوب میگویید که اصلاً معنا ندارند.از دست پدر یا مادرتان خسته شدهاید.اما میگوید دوستتان دارم و از دیدنتان خوشحالم در حالی که تمام وجودتان فریاد میزند تنهایم بگذارید.
در زیر نقابهایتان در حال له شدن هستید، اما در کلام تظاهر میکنید و لبخند میزنید. و جالب این است که آنها هم همین کار را میکنند و هیچ کس هم آگاه نمیشود، زیرا همه در همان قایق قرار داریم. قایق سیاست بازی و مصلحت اندیشی.
فردِ هشیار کسی است که از این قایق بیرون میآید و زندگیاش را به خطر میافکند و میگوید: میخواهم به هر قیمتی حقیقی باشم.او علیه تمام نقابهایش عصیان میکند.
اگر نتوانید با کسی که تصور میکنید شما را دوست دارد روراست باشید، اگر حتی از ابراز حقیقت به نزدیکترین کسانتان هم میترسید، در آن صورت در کجا، مکان و فضایی را مییابید که بتوانید کاملاً آزاد باشید و خودتان و درونتان را ابراز کنید؟این معنای عشق است که، حداقل در حضور یک نفر بتوانیم بدون ترس درونمان را کاملاً عریان کنیم و بدانیم که او ما را همچنان دوست خواهد داشت و دچار سوء تفاهم نخواهد شد.
خدایا
من چیزی ندارم که در کفهی ترازوی معامله با تو بگذارم، اما همچنان از تو چیزهای زیادی میخواهم، چرا که بارها دیدهام که بزرگترین داراییام یعنی آبرویم را حفظ کردهای.
خدایا
میدانم که در ازای خواستههای فراوانی که از تو داشتهام، عهدهای فراوانی با تو بستهام که هربار آنها را شکستهام و تو شاید آنها را نادیده گرفته باشی.
خدایا
میدانم که تو با بزرگترین و البته شیرینترین تازیانهات، یعنی عشق، مرا آزمودهای و چه بسا قلبم را شکستهای تا به یادم بیاوری که خانهات در دلهای آزرده است و میدانم که این شلاقِ خوشایند، مرا ابتدا به خودم و در نهایت به تو نزدیکتر کرد
خدایا
تو میدانی که هیچگاه به اندازهی وقتی که نامی از تو و جهان خلقتِ تو بر زبان میآید، اشک در چشمانم حلقه نمیزند و مرا از خود بیخود نمیکند و مرا به گریه وانمیدارد.
خدایا
بیاندازه خرسندم از اینکه میتوانم نیمهشبها با تو حرف بزنم
بیآنکه ترسی از قضاوت داشته باشم
اشک بریزم، بیآنکه نگران حال خرابم باشم، داد بزنم، بیآنکه اضطراب تنبیه شدن داشته باشم.
خدایا
اگر به راز دلم آگاهی، از تو میخواهم که فرصتی دوباره ببخشی تا به زندگی چنان بازگردم و احساس زنده بودن کنم که لبخندی بزنم و لبخندی بنشانم بر لبهای قحطی زدهای که در انتظار جرعهای خوشحالی نشستهاند
و در آخر از تو میخواهم که به یاد آدمهایت بیندازی که فرصتها را از هم دریغ نکنند.
نزدیکتر بیا. چشمانت را به چشمانم بدوز. لبهایت را به لبهایم نزدیک کن. بگذار گرمی نفسهامان را چنان با عریانی واژههای شعر درآمیزیم که همه بدانند عاشق شدهایم!
خرابی درروستاهای میانه براثر زلزله
بزرگی: 5.9
محل وقوع: استان آذربايجان شرقي - حوالی ترك
تاریخ و زمان وقوع به وقت محلی: 1398/08/17 02:17:03
طول جغرافیایی: 47.64
عرض جغرافیایی: 37.76
عمق زمینلرزه: 2 کیلومتر
نزدیکترین شهرها:
19 کیلومتری ترك (آذربايجان شرقي)
22 کیلومتری سراب (آذربايجان شرقي)
29 کیلومتری تركمنچاي (آذربايجان شرقي)
نزدیکترین مراکز استان:
79 کیلومتری اردبيل
123 کیلومتری تبريز
آدمها تا وقتی خیلی نزدیکشان نشدهای، همانی هستند که تو از آنها در ذهنت ساختهای، اما وقتی کمی نزدیک میشوی بیشتر خودشان میشوند و کمتر شبیه ذهنیت تواَند!
شاید برای همین است که بعد از هر نزدیک شدنی، دوری لازم است. فرصتی برای بازسازی تصویری که از محبوب ساختهای .
تصویری که هرچه تلاش کنی با اصلش برابر نمیشود. برای همین شاید نزدیک شدن همیشه کراهت به دنبال دارد!
افسوس که متوجه نشدی
تمام دوستت دارمهایم را
با دستی برایت نوشتم
که به قلبم نزدیکتر بود ...!
بدخط بود
اما از قلب بود...
دور نباش
در این دنیای کوچک
در این آغوش دنج
نزدیکتر باش
از روح به جان
نزدیکتر باش
از جان به تن
نزدیکتر باش
از تن به من
تو خود من باش!
عشق برای این بود که قلبها بهم نزدیکتر شوند،
اما این روزها فقط دارد آدمها را از هم دور میکند/