شبها پیش از آنکه به خواب برویم چقدر حرف داشتیم که بزنیم انگار حرفهای ما تمامی نداشت. چند بار پیش آمد که طلوع را دیدیم و رنگ خواب ندیدیم!
آخر چه شد، که حال دیگر میآییم و خسته و بیصدا میخوابیم؟! شبها دگرگون شده؟ حرفها تمام شده؟ یا ما تمام شدهایم؟!
آدم توی اعصاب خوردی هاش، در اتاقو میکوبه بهم، چارتا داد هم میزنه و گوله میشه حد فاصل دیوار و تخت و کمد، ولی بازم گوشش به دره که یکی بیاد در بزنه ببینه چی شده.
میخوام بگم آدم همیشه نیاز داره یکی نگاهش کنه از بیرون، وگرنه که درو محکم نمیبست. می بست؟
آدَم بَد وجود نَداره، آدَم خوب هَم وجود نداره آدَما طبق شرایِط و منافعشون خوب یا بَد میشَن!
➰
آدمها چه موجودات دلگیری هستند
وقتی سوزنشان را نخ میکنی ، برایت دروغ می بافند !
➰
کاش اینجا بودی
همین کنارِ خودم...
و من یادم میرفت
که خستهام، خرابم، ویرانم...
اینکه همه راه هارو ببندیم
تا اونی که میخوایم نره چه فایده داره؟
باید همه راهها باشه و اون موندنو انتخاب کنه!
➰
آدميزاد؛ نه ناگهان، بلكه ذره ذره يك چيزهايى را مى اندازد دور!
چيزهايى را كه زندگى كرده بود، عشق ورزيده بود، به راحتى كه نه، با تكه اى از خودش مى اندازد دور!
ديگر " او " را " تو " خطاب نمى كند،
موهايش را كوتاه نمى كند
شب ها شعر و موسيقى گوش نمى كند
روزها دل از آواز خواندن مى كشد!
آدميزاد، ذره ذره لابه لاى زندگانى مى ميرد، و همه گمان مى كنند ناگهان مُرده است!
➰
دیگر حوصلهای برای غصه خوردن و بغض کردن و درد کشیدن ندارم
وقتی ببینم چیزی یا کسی عذابم میدهد؛ نمیسوزم! یا میسازمش، یا کاملا رهایش میکنم
اسمش منطقی شدن نیست، آدم از یک جایی به بعد، خسته میشود ... همین!
➰
خیلی از حرفا رو نمیشه زد ، نه اینکه نشه ها
ولي تو گلوت غمباد میشه و گفتنش سخت میشه....
باید بذاری بمونن و بیشتر و بیشتر بشن...
اونقدری که دلت دیگه از سنگینیش دووم نیاره
که بشه یه توده ی بزرگ از حرف نگفته و یهو یه شب بی هوا بووووم
بترکه
بترکه و از فردا خودِ خودت بشی..
خودت که نه
یه خودِ جدید که خیلی با قبلی فرق داشته باشه...
جبران نمی شوی حتی به گریه های عمیق....
➰
اگـر کسـی را میشناسـید
که به شما " تعهد " دارد
دوست داشـتنش را
آویزه ی گوشـتان کنید
این روزها معجـزه ی ماندن
کمتر از عصای موسی نیست ...!
[اسماعیل دلبری]
بعد از تو
هنوز هستم
هنوز راه میروم؛ حرف میزنم
هنوز فکر میکنم؛ آه میکشم
دلم تنگ میشود؛ گریه میکنم
هنوز خستهتر ولی بیشتر زندگی میکنم،
همه چیز همان طور است که بود
که بودم
الا دلم
که دیگر به هیچ
حرفی
نگاهی
لبخندی
گرم نمیشود...
[لیلا مقربی]
سلام... ببخشید شما همون ترمه نایسفان قدیمی؟؟؟؟ منظورم ابجی شقایقی؟؟؟؟
1398/08/24 - 22:12